دل های ملائک غل و زنجیر شد آن شب

شاعر: عباس احمدی

07 اردیبهشت 1391 | 1419 | 0
شب، شعله ور از شعله و شمشیر شد آن شب
شمشیر هم از زندگی اش سیر شد آن شب

تا صبح سپاه غم و عصیان فوران کرد
از قلعه ی تقدیر که تسخیر شد آن شب

خورشید در اندوه سحر سرد شد آن روز
ماه از غم همزاد خودش پیر شد آن شب

و دجله به بهبودی زخم سرِ دریا
در خویش زد و کاسه ای از شیر شد آن شب

ماه رمضان بود، ولی جای شیاطین
دل های ملائک غل و زنجیر شد آن شب

کوچید از آن بتکده و غیرت آن شهر
در کوره ی چشمانش تبخیر شد آن شب

در بارش خنجر، پر پرواز گره خورد
سیمرغ، زمین خورد و زمین گیر شد آن شب

کوچید ولی یازده آیینه ی دیگر
در باور آن آینه تکثیر شد آن شب

عباس احمدی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.