رسیده ای به جماهیر مردگان گناه
به استحاله ی کافوریان سرد و سیاه
- به ناگواری زخم آن چنان که من خوردم
به بی شکوهی تردید بین چاله و چاه -
جنونِ گاه به گاهم دوباره گل کرده ست
در این جنازه ی زیبا نشسته ام به نگاه
غرور سلسله اش می رسد به اهریمن
تبار روشن رویَش ولی، به حضرت ماه
به دوش می کشمش، از دلم به دوشم رفت
بگو! بلند بگو! لا اله الا ا...!