گفته بودم باز می آیید، آمدید آخر پرستوها!
شاعر: سید حبیب نظاری
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۱ |
۱۲۷۵ |
۰
گفته بودم باز می آیید، آمدید آخر پرستوها!
آمدید از دوردست اما، خسته و پرپر پرستوها
کوچه در کوچه تمام شهر، کوچ تان را حجله می بندد
می رسد از دوردست اما، دسته ای دیگر پرستوها
باز هم رودی پر از پرواز می شود بر شانه ام جاری
باز هم گم می کند چشمم، آسمان را در پرستوها
تشنه ام، دلواپسم، تنها، خسته از تکرار ماندن ها
از شما امروز می خواهم فرصتی دیگر پرستوها
نامتان را شیونی کردم، گرچه می دانم که می ریزد
زیر آوار غزل هایم، شانه ی دفتر پرستوها