در سینه، جای دل، حجرالاسودی تو راست
شاعر: علیرضا بدیع
۱۰ خرداد ۱۳۹۱ |
۱۷۰۷ |
۰
نامت همین که سبز شود بر زبان من
طعم تمشک تازه بگیرد دهان من
من برکه ای زلالم و لب های کوچکت
افتاده اند مثل دو ماهی به جان من
تا بگذرد در آینه سرو روان تو
گل می کند هر آینه طبع روان من
گیسو مگو.. که جاده ی ابریشم است این
آنک رسد شکن به شکن کاروان من
دامان توست بازدم باغ های چای
پیراهنت تنفس خرماپزان من
در سینه، جای دل، حجرالاسودی تو راست
ای چشم هات آینه ی باستان من
هر یک به شکلی از تو مرا دور می کنند
نفرین به دوستان تو و دشمنان من
هر وعده، پشت پنجره..اندوه ناشتا
چون قرص ماه حل شده در استکان من
باید خروسخوان به تماشا سفر کنیم
آماده باش وقت سحر مادیان من...