هر رهگذری در خور دروازه ی من نیست
شاعر: علیرضا بدیع
۱۱ خرداد ۱۳۹۱ |
۲۲۸۱۳ |
۱۰
خاتون من! آن جا که تویی مشک ختن چیست؟
جز عطر تو در این غزل تازه ی من نیست
این قصه که واگویه شده سینه به سینه
افسانه ی عشق است که آوازه ی من نیست
من ماهی ام اما به سرم شور نهنگ است
این برکه ی بی حوصله اندازه ی من نیست
شهری که منم، رو به تو آغوش گشوده است
هر رهگذری در خور دروازه ی من نیست
دفترچه ی آن شاعر یک لایه قبایم
جز خرقه ی غم بر تن شیرازه ی من نیست
دیوانه شوم یا نشوم، عشق می آید
پیدا شدن ماه به خمیازه ی من نیست