بریده اند به نام تو ناف آهو را
شاعر: علیرضا بدیع
۱۰ خرداد ۱۳۹۱ |
۳۱۷۵ |
۰
همیشه خواسته ام از خدا فقط او را
چنان که خسته تنی چای قند پهلو را!
به مرگ راضی ام، آنجا که راوی قصه
سپرده است به او پیک نوشدارو را
سفر که فاصله انداخت بین ما، امروز
دوباره سوی من آورده است این پرستو را
تن تو عطر پراکنده یا که آورده است
نسیم صبح نشابور با خود این بو را؟
دوباره از تو نوشتم هوا معطر شد
بریده اند به نام تو ناف آهو را
گرفته اند به نام غنایم جنگی
سیاه لشکر موها کمان ابرو را!
مرا دلی است پر از آه و آرزو...مشکن
برای روز مبادا چراغ جادو را
تو شاعرانه ترین اتفاق عمر منی
بگو چکار کنم چشم ماجراجو را؟