تب یک عشق، به بیمار، سرایت کرده است

شاعر: مرتضی حیدری آل کثیر

28 خرداد 1391 | 2117 | 1
می تواند هیجان، چیز مهمی باشد
حامل حرف غم انگیز مهمی باشد

تب یک عشق، به بیمار، سرایت کرده است
تب؟ نه دکتر! نکند چیز مهمی باشد؟

نه! فقط داروی دردش چه بگویم، سخت است
نکند دکتر! تجویز مهمی باشد؟

نه عزیزم! دل تان مشکل گفتن دارد
مثل حرفی که سر میز مهمی باشد

و برای به کسی گفتن این حرف بزرگ
به نظر می رسد انگیزه، مهم می باشد

عقده ی حرف تو ای دل چه کنم غدّه شده است
شاید این کاسه ی لبریز مهمی باشد

دکترت گفته که دورت کنم از پنجره ات
شاید ای سوخته! پرهیز مهمی باشد

پچ پچ برگ و شب و چلچله، باید امسال
بی تو و پنجره، پاییز مهمی باشد

مرگ، در می زند اما تو کنارم هستی
نه! نبایست، که برخیز مهمی باشد

مرتضی حیدری آل کثیر

  • متولد:
  • محل تولد: شوش
  • کارشناسی زبان و ادبیات فارسی
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.14 با 7 رای


نظرات

رقیه کثیر
09 خرداد 1397 03:35 ب.ظ
درود بر شما همشهری عزیزم .مرگ در میزند اما تو کنارم هستی......‌پایدار باشین شاعر عزیز شهرم.