زمانه خواست تو را ماضی بعید کند

شاعر: محمدسعید میرزایی

۲۲ مرداد ۱۳۹۱ | ۸۷۰۴ | ۳
زمانه خواست تو را ماضی بعید کند
ضمیرِ غائبِ مفرد کند، شهید کند

شناسنامه ی دردِ تو را کند تمدید
تو را اسیر زمین، مدتی مدید کند

به دستمالِ نسیم آمده است، این پاییز
که زخم های اناریت را سپید کند

میان بقچه ی عطرش نشد که دخترِ باد
سپیده دم، گلِ زخمِ تو را خرید کند

زده است خیمه بر این باغ، ابری از اندوه
که ردّ پای تو را نیز، ناپدید کند

زمانه بافت لباسِ عزا به قامتِ تو
که خود تهیه ی اسبابِ روز عید کند

زمانه خواست که در خانقاهِ تاول ها
تو را مراد کند، درد را مرید کند

کنون زمانه ی شاعر چه از تو بنویسد؟
خدا نصیب غزل، مصرعی جدید کند

حدیث توست اگر قصه سازد از «منصور»
مقام توست اگر وصف «بایزید» کند

خدا نخواست سرت را فقط بگیرد، خواست
که ذره ذره تمامِ تو را شهید کند

محمدسعید میرزایی

  • متولد:
  • محل تولد: کرمانشاه
  • کارشناسی ارشد ادبیات فارسی از دانشگاه تهران
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.05 با 40 رای


نظرات

حسین سعیدنژاد
۰۷ فروردین ۱۴۰۴ ۱۱:۳۰ ب.ظ
درود بر شما..... بسیار عالی وقوی..... فرم.... فوق العاده است....

رهگذر
۲۹ بهمن ۱۴۰۳ ۰۸:۲۳ ق.ظ
استاد غزل معاصر

سید حسن شهرستانی
۰۷ آبان ۱۳۹۷ ۱۱:۲۷ ب.ظ
خیلی لذت بردم و به اینده شعر آیینی امیدوارتر شدم
در این راه سالم و پایدار باشید