سنگ می ریخت به ما ابر بلا تا دم صبح

شاعر: محمدعلی معلم دامغانی

۰۴ خرداد ۱۳۹۲ | ۲۰۵۵ | ۰
دوش با یاد تو لیک از تو جدا تا دم صبح
گریه کردیم من و شمع، بُتا تا دم صبح

دور از جان تو ای دوست که دیشب بی تو
سنگ می ریخت به ما ابر بلا تا دم صبح

یاد آن شب که به هم سلسله جنبان بودند
شانه و دست من و باد صبا تا دم صبح

بر سرم دوش ز هجران تو کوکب می ریخت
شب جدا، شمع جدا، دیده جدا، تا دم صبح

نه همین دوش که عمری است معلم! شبها
گریه کردم به خداییّ خدا تا دم صبح

محمدعلی معلم دامغانی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.8 با 5 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.