در سینه اش غم بر لبش اما تبسم داشت

شاعر: حسین عباسپور

30 تیر 1392 | 2003 | 4
مانند باران بود و بر دل ها ترنم داشت
مانند چشمه لطف سرشارش تداوم داشت

در سفره اش نان جوین خشک بود اما
در کیسه خیرات نان گرم گندم داشت

از برکت دستان او شهری نمک میخورد
شهری که درآزردن قلبش تفاهم داشت

هم دوست هم دشمن نمک بر زخم او پاشید
او باز هم شوق هدایت درد مردم داشت

یا نیمه شب همسایه هایش را دعا میکرد
یا از غمی دیرینه با چاهش تکلم داشت

مرداب ها هرچند قدرش را نفهمیدند
او باز باران ماند و بر دلها ترنم داشت
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.5 با 4 رای


نظرات

سیدمحمدرضا شرافت
03 مرداد 1392 12:46 ب.ظ
کریمی که از کودکی می شناسم
قدم روی چشمان تر می گذارد

حسین عباسپور
02 مرداد 1392 05:44 ب.ظ
سلام به هر دو شاعر ارجمند و گران قدر
ممنون که وقت گذاشتید
خانم حسینی نقدی نظری میدونم خوب نیست ولی خب لطف شما بیشتر از این حرف هاست

سیده تکتم حسینی
02 مرداد 1392 02:22 ب.ظ

یا نیمه شب همسایه هایش را دعا میکرد
یا از غمی دیرینه با چاهش تکلم داشت

سلام
قبول باشه...

02 مرداد 1392 01:35 ق.ظ
سلام
موفق باشيد اقاي عباسپور.