در این ظلامِ سیه کاری، سلام بر تو که بیداری

شاعر: امید مهدی نژاد

۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۱۷۰۱ | ۰
در این ظلامِ سیه کاری، سلام بر تو که بیداری
نهان در این شبِ بی روزن نهالِ پنجره می کاری

ستاره بازیِ تقدیر است، شب است و ماه به زنجیر است
بخوان، دوباره بخوان، دیر است، تو از سپیده خبر داری

مگیر بر من اگر گردن به پالهنگ زمین دادم
نبود رخصت هیهاتم ز بار ذلّتِ اجباری

در این همیشه ی بی باران کویرِ تشنه فراوان است
تو- ای نبیره ی اقیانوس!- بگو که از چه نمی باری

هلا عقاب افق پیما! مدارِ همهمه را بشکن
که خسته اند کبوترها از این دوایرِ تکراری

کسی فسانه ی فردا را به خواب نیز نخواهد دید
مگر تو پرده ی افسون را ز چشمِ خاطره برداری
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4 با 1 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.