قطار دور از دست و کتاب دور از ياد

شاعر: محمدسعید میرزایی

۰۵ تیر ۱۳۹۳ | ۷۲۴ | ۰

... درست، ثانيه ي ابر بود و ساعت باد

که ايستاد اينجا، حرف زد و به راه افتاد
 
- تو در قطاري گم کرده اي کتابي را،
قطارِ دور از دست و کتابِ دور از ياد!
 
و زن که مردي را متهم به دزدي کرد؛
به روي گوشه اي از آن، نشان عشق، نهاد...
 
سؤال کردم، آن اتفاق آبي را
سؤال کردم: دريا، کي اتفاق افتاد؟
 
دو چشم نيلي، تنها دو چشم نيلي بود-
که برق جذبه ي جادويي اش، جوابم داد:
 
تو در قطاري گم کرده اي کتابي را
قطار دور از دست و کتاب دور از ياد
 
قطار رفت و فراموش شد، کتابِ بزرگ
تمامي کلماتش به باد رفت، به باد...

 

محمدسعید میرزایی

  • متولد:
  • محل تولد: کرمانشاه
  • کارشناسی ارشد ادبیات فارسی از دانشگاه تهران
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: با 0 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.