جمع آیات

باران ،بدونِ نبض بخوان
آسمانِ من، خواب است.
شعری بگو سپید...
سیاهیِ شب ،مرگِ مهتاب است.
شعرِ سپید و سیاهت ،کلاغِ بی رمق است
وقتی ،تمامِ نگاهش ،تنیده در آب است.
چقدر، حرفِ نگفته، برای گفتنِ اوست
نگو ، کلاغِ قصّه ی ما ...
آسمانِ من خواب است
آونگ
تکرار لحظه های بی تو بودن است
.
.
.
عمر نمی گذرد
عینیّتی ملال انگیز
ذهنیّت مرا دگرگون کرد
عینیّتِ زبانِ تیزتر از شمشیر
ذهنیّت تورا...همان به عشق اسیر!!!
  • عباس انصارینفهمیدم !
    تهش پیچیده !

    عینیّتِ زبانِ تیزتر از شمشیر
    ذهنیّت تورا...همان به عشق اسیر!!!

    نفهمیدم .1392/02/05

  • فاطمه اکبرزاده
    آفای انصاری،دوقسمت آخر،به ترتیب،معناوترجمانِ دوقسمت اوّله.1392/02/05

  • فاطمه اکبرزاده
    آقای انصاری ممنون که همیشه، وقت می ذارید،می خونید ونظر می دید.1392/02/05

کسی نبود به فکرِ من،
وقتی
در انتظارِ آمدنت
قلبِ کوچکم
زیر آفتاب تنهایی
ورم کرد

و ذهنِ مُتلاطمش
آرام آرام
از خاطراتِ نفس های زندگی
پاک شد...

وناگاه ، خونِ سیاهِ مرگ
در میانِ سیاه رگ هایش
پمپاژ شد...
  • محمد هادی مقیسهخووب1392/02/05

  • عباس انصاریجسارتا فکر کنم کلا با ساده نویسی میونه خوبی ندارید ؟؟!!
    مفهومه ، ولی ساده نیست ...
    گاهی سادگی موثر ترین چیزه .1392/02/05

وقتی که باد
مصلوبِ موهایت می شود

می توان...

میلادِ مسیحِ عشق را
در نگاه مریم وار تو دید.
  • حسن بیاتانیزیباست... اما بهتره در شعر مصلوب شدن مسیح تایید نشه....1392/02/04

  • حسن بیاتانیزیباست... اما بهتره در شعر مصلوب شدن مسیح تایید نشه....1392/02/04

  • عباس انصاریآقای بیاتانی عزیز شعره دیگه ...
    حافظ هم تو شعرش کلی بذل و بخشش بیجا می کنه !!!!!
    سمرقند ، بخارا و ... همه را بخشیده !
    حالا بشینیم بحث کنیم سند مالکیت بخارا مال حافظ نبوده ؟؟؟؟1392/02/04

  • محمدمهدی عبداللهیزیبا بود
    آفرین1392/02/04

گریه کردیم به راهی که بیاید شاید

گره از بغض گلویی بگشاید شاید

آه... این دست به درگاه وصالش نرسید

دل بریدیم از آنی که نباید شاید . . .
سلام وعرض ادب به همه ی دوستان هم آیاتی عزیز

خیلی خوشحالم که در جمعتون هستم

همیشه منتظر نظرات و انتقادات سازنده ی شما دوستان ادیبم هستم.

سپاس


میوه ی عشق رابه بارآورد

رویش غنچه های لبخندت

شوقِ اُمّیددردلم انداخت

اینکه بودم ،عزیزودلبندت

*

*

باز بُگذار،گم شوم ،درتو

خفته ، بربالِ گرمِ رؤیاها

این چنین ،گرم و دلنشین،آری

بُگذرم ازحصارِدنیاها

*

*

پرگشوده ،پرنده ی خواهش

ازحریمِ فضای چشمانم

کاش، یارای گفتنش باشد

رازِ عشقِ نهفته درجانم

*

*

بانسیمی که می رسد، عطرش

ای بهارم...تومی رسی ازراه

برتنِ لُختِ شاخه هایِ دلم

می نشانی ،لباسِ نو ،ناگاه

*

*

ازنگاهت شکوفه می چینم

ای شکفته ترین ،گلِ جانم

سرخ وسبزاست ،فصلِ من باتو

زنده کردی مرا ،بهارانم

*

*

روی دیوارِ خانه پیچک نیز

موج می زد،چوچشمه ای لرزان

وَه ،که من را به وجد می آورد

شور وشوقِ همان ،تنِ رقصان

*

*

شعله ی عشق را فروزان کرد

آن نسیم بهاریت ، اینجا

عطرِخواب آورگلِ یاسی

عطروبویت ،همیشه پابرجا ...
  • حسن بیاتانیسلام و ارادت
    خیلی خوش اومدید
    شعر به این خوبیو چرا توی دفتر اشعار نمی ذارید؟
    معمولا اونجا اختصاص به نقد و نظر داره...البته اختیاز با شماست...1392/02/03

  • فاطمه اکبرزادهسلام جناب بیاتانی .
    ممنون از خوشامدگویی ولطفتون.
    چشم ،همین الان به دفتر اشعار منتقلش می کنم.
    ببخشید من تازه عضو شدم،هنوز باروال کار اینجا آشنا نیستم1392/02/03

  • فاطمه اکبرزادهممنونم ازت بهارم،راستی می دونستی من همیشه عاشق اسمت بودم؟
    امیدوارم حال وهوای خودت هم مثل اسم قشنگت همیشه بهاری باشه.
    بهارباشی وبا طراوت...

    ممنونم ازاظهار لطفت گلِ همیشه بهارم...1392/02/03

  • فاطمه اکبرزادهامیدوارم بهاری شوی،به همین زودیها...
    من هم خوشبختم از آشنایی با شما بهارجان.1392/02/03

  • عباس انصاریسلام .
    خوش اومدید ...
    امیدوارم به جمع کاربران فعال سایت پیوسته باشید نه به جمع تماشاچی ها یا خدایی نکرده تماشاگر نما ها !!!!!!!!!!
    اصولا من زیاد حرف میزنم ... اکثر مواقع هم نظر میدم ...
    اما زیاد جدیم نگیرید چون حرفام 10 به 90 شیش میزنه !
    حالا 10 شیش میزنه یا 90 خودتون یواش یواش متوجه میشید ...
    دیدید یه خوش آمد می خواستم بگم چقدر حرف زدم ...1392/02/03

  • عباس انصاریوای تازه یادم رفت نظر بدم !!!
    زیبا بود ...
    مخصوصا :

    باز بُگذار،گم شوم ،درتو

    خفته ، بربالِ گرمِ رؤیاها

    این چنین ،گرم و دلنشین،آری

    بُگذرم ازحصارِدنیاها

    موفق باشید ...1392/02/03

  • عباس انصاریراستی خانم ایمانی راد شما خیلی تبعیض جنسیتی قائل میشیدا !
    یادمه روزهای اول که من اومده بودم تو سایت زیر یکی از نوشته های من با عصبانیت خاصی نوشته بودید :
    "بله آقای انصاری ، اولش همه حرف برای گفتن زیاد دارن"
    حالا خانم اکبرزاده را اینطور تحویل گرفتید من به این اعتراض ندارما به اون اعتراض دارم ...1392/02/03

  • حمیدرضا دولتیسلام
    خوش اومدید
    شعر خوبی بود..زبان روان و خوبی دارید
    به امید موفقیت شما
    یاعلی1392/02/03

  • محمود مقدماحسنت. عالی بود1392/02/03

  • زهرا بشری موحددرود. خیلی خوب و روان . موفق باشید1392/02/03

  • محمد شیاسیسلام... خیلی خیلی خوب بود...1392/02/04

تصویر من

درباره من