مقالات و یادداشت ها

ماییم و نوای بی نوایی (تأملی بر تاثیر شعر بر سینما با تکیه بر فیلم دل شکسته)

12 مهر 1393 | 21564 | 0

همان طور که می دانیم زبان،خیال،مضمون تعدادی از عناصر شعر هستند که باعث ماندگاری و اثربخشی آن می شوند.اثرگذاری این عناصر ،در منظومه های کهن فارسی به خوبی دیده می شود.آثاری مثل :شاهنامه،بوستان، خمسه ی نظامی و...شاهد این ادعا هستند.امّا سینما که خود دنیای وسیعی است که مباحث تخصصی را می طلبد، می تواند از اقسام دیگر هنر بهره مند شود.آن طور که یک شاعر یا نویسنده در اثر خود ممکن است از فیلم،نقاشی،تئاتر،موسیقی و...بهره ببرد،فیلمنامه نویس،کارگردان،بازیگر و...می توانند از شعر و نثر استفاده کنند.

« شعر انتزاعی‌ترین شکل زبان است که از بیان مستقیم واقعیت تاریخی طفره می‌رود. سینما نیز بازسازی یا بازنمایی تصویری خیالی یا مستند از واقعیتی تاریخی است. شعر برای کسب هستی خود ابزاری جز زبان ندارد، اما سینما از ابزارهای مختلف بهره می‌گیرد تا برای خود زبانی بیافریند.برای آسان‌تر شدن کار، سینما را محدود می‌کنیم به سینمای داستانی. سینمایی که شاید قصه‌گو هم نباشد، اما روایتی را در لایه‌ی زیرین خود حمل می‌کند. چنین سینمایی به همین دلیل می‌تواند با ساختار شعر همانندی‌هایی داشته ‌باشد. شعر هم معمولاً روایتی را در لایه‌های زیرین خود حمل می‌کند، اما به کمک زبان شکل انتزاعی به خود می‌گیرد.»

«شاعر همچون نقاش نیست که با ارائه ی فقط«یک تصویر» (یا یک نقش یکپارچه روی بوم نقاشی) به «بیان» بپردازد، بلکه او مانند سینماگر با تدوینی دست کم از «دو تصویر» یا دو نمای مستقل، مفهوم مورد نظر خود را«بیان» می کند.»

برای مثال نمونه ای از شعر فردوسی در تصویرسازی (با استفاده از صنعت تشبیه) را می خوانیم:

سر سروران زیر گرز گران

چون سندان شد و پتک آهنگران1

در آن تقارن و موازنه ی گرز با پتک و سر با سندان آشکار است. همچنین در آن یک تقارن حرکتی، یعنی«فعل کوبیدن» که نام برده نشده اما قویاً تداعی می شود، مشترک است بنابراین، حرکتی نیز بین دو سوی تصویر وجود دارد. مثال دیگر،مرثیه ی معروفی که فرخی سیستانی در مرگ سَرورش محمود غزنوی سروده است:

شهر غزنین نه همانی ست که من دیدم پار... چه فتاده است که امسال دگرگون شده کار؟

خانه ها بینم پرنوحه و پربانگ و خروش... نوحه و بانگ و خروشی که کند روح فکار

کوی ها بینم پرشورش و سرتاسر کوی... همه پرجوش و همه جوشش از خیل سوار

رسته ها بینم بر مردم و درهای دکان... همه بربسته و بر در زده هر یک مسمار...

مهتران بینم بر روی زنان همچو زنان... چشم ها کرده ز خونابه به رنگ گلنار

خواجگان بینم برداشته از پیش دوات... دست ها بر سر و سرها زده اندر دیوار...

مطربان بینم گریان و ده انگشت گزان... رودها بر سر و بر روی زده شیفته وار...2

یکی از معروف ترین مرثیه ها در ادب فارسی است.فضای مورد وصف و تصاویر آن کاملاً ملموس و واقعی است و قابلیت فضای فیلم مستند را دارد. این قابلیت ها در شعر امروز هم هست.بخشی از شعر شاعر جوان امیرخان پرور را می خوانیم که به وصف بهار می پردازد: فصلی که می داند چگونه از سوراخ کلید از لای پنجره های بسته عبور کند پارچه های سفید مبل را بردارد و پرده های کشیده را کنار بزند ...اصلاً بهار دختر حواس پرتی ست که دامن بلند سبزش را سه ماه تمام به روی زمین می کشد و... راه می رود راه می رود راه می رود...3

«در مورد کلمات، احساس و تخیّل خواننده یا شنونده آزاد است. به عبارت دیگر، ما در تصویر از عینیت به ذهنیت می رسیم اما در مورد کلمات این رابطه برعکس است. در ادبیات، لفظ به اعتبار دلالت بر معنی یا احساسی که کلمات در ما برمی انگیزد، به کار می رود و لفظ چون کار خود را که دلالت است انجام داد، علت وجودی خود را از دست می دهد. آن چه می ماند احساس یا تصویری است که در ذهن ما باقی مانده است.»

بارها وجود شعر را در فیلم ها دیده ایم.تاثیری که فیلم از شعر و حتی دکلمه ی آن می گیرد بی نهایت زیباست.در سینمای قبل از دوران انقلاب ترویج ضرب المثل،تکه کلام ها،و بعضی اوقات تک بیت ها بسیار زیاد بود.امّا در سینمای بعد از انقلاب نگاه شاعرانه در فیلم هایی مثل:بچه های آسمان ،شیدا ، هامون،خیلی دور خیلی نزدیک و...دیده شد. همچنین استفاده از متن شعر و بیت های متفاوت رواج زیادی پیدا کرد.یکی از معدود فیلم هایی که در چندسال پیش ساخته شد و تکیه بر شعر داشت؛ فیلم سینمایی «دل شکسته» به کارگردانی علی رویین تن تولید 1386 بود.گرچه صحبت از داستان فیلم به درازا خواهد کشید امّا به نکاتی توجه می کنیم.داستان برپایه ی روابط دانشگاه، و تضاد دو شخصیت شکل می گیرد و حوادث، روند فیلم را مشخص می کنند.پایان فیلم با تک بیت است و فیلم با کمک گرفتن از منظومه ی «لیلی و مجنون نظامی» به پیش می رود.قابل ذکر است که چگونگی شروع و پایان فیلم به عهده ی اهل فن می باشد و بحثی تخصصی است امّا از لحاظ استفاده فیلم از شعر،این محتوا را به سه بخش تقسیم می کنیم: 1.انتخاب اشعار متناسب با فضای صحنه 2.انتخاب اشعار مطابق با محتوای عاشقانه و کاملاً حسّی 3.انتخاب اشعار مطابق با عشقی متعالی کاملاً هوشمندانه

در کارگاه صحافی

شب گیر که چرخ لاجوردی

آراست کبودی و به زردی

خندیدن آن چنان گل زرد

آفاق به رنگ سرخ گل کرد

(لیلی و مجنون/نظامی،"سخن گفتن لیلی با زاغ")

...

صحبت از اهل بیت در نیمکت پارک

من بنده ی آن دمم که ساقی گوید

یک جام دگر بگیر و من نتوانم

(مهستی گنجوی)

...

فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم

بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم

(حافظ)

...

در حیاط دانشگاه

در کارگه کوزه گری رفتم دوش

کو کوزه گر کوزه خر و کوزه فروش

(خیام نیشابوری)

...

مادر شهید و جانباز

هرکه در این بزم مقرّب تر است

جام بلا بیشترش می دهند

(حافظ)

...

کارگاه صحافی،بعد از دیدن استاد رضوی

هفت شهر عشق را عطّار گشت

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

(مولوی)

...

دیدار با سردار باغبان، اززبان سردار

بشنو از نی چون حکایت می کند

وز جدایی ها شکایت می کند

از نیستان تا مرا ببریده اند

از نفیرم مرد و زن نالیده اند

(مثنوی مولوی)

تا اینجای فیلم،شعر ها از فضاهای متفاوتی هستند و با توجه به لوکیشن ها استفاده می شوند.می توان گفت شعر پا به پای فیلمنامه آمده است.امّا از اینجا به بعد سِحر بیان شعر مشخص می شود.فیلمنامه پا به پای شعر حرکت می کند.

شخصیت نَفَس/ در حال قدم زدن در خیابان:

می رفت نهفته بر سر بام

نظّاره کنان ز صبح تا شام

تا مجنون را چگونه بیند

با او نفسی کجا نشیند

او را به کدام دیده جوید

با او غم دل چگونه گوید

از بیم رقیب و ترس بدخواه

پوشیده به نیمه شب زدی آه

چون شمع به زهر خنده می زیست

شیرین خندید و تلخ بگریست

گِل را به سرشک می خراشید

از چوب حریف می تراشید

(لیلی و مجنون/نظامی،"در احوال لیلی")

...

از زبان جانباز شیمیایی/بیمارستان

دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست

آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست

(حسین منزوی)

...

شیشه ی پنجره را باران شُست

از دل تنگ من امّا چه کسی نقش تو را خواهد شُست

(حمید مصدق)

خانه ی دوران، از زبان مادر امیرعلی

اگر برمن نبودش هیچ میلی

چرا ظرف مرا بشکست لیلی

(هفت اورنگ/جامی)

...

کلاس دانشگاه،مادر امیرعلی:

حیران شده هرکسی در آن پی

می دید و همی گریست بر وی

او فارغ از آن که مردمی هست

یا بر ورقش کسی نهد دست

حرف از ورق جهان سترده

می بود نه زنده و نه مرده

بر سنگ فتاده خار چون گِل

سنگ دگرش فتاده بر دل

صافی تن او چو دُرد گشته

در زیر دو سنگ خُرد گشته

چون شمع جگر گداز مانده

یا مرغ ز جفت باز مانده

در دل همه داغ دردناکی

بر چهره غبارهای خاکی

بنشست و به های های بگریست

کاوخ چه کنم دوای من چیست؟

(لیلی و مجنون/نظامی،"زاری کردن مجنون در عشق لیلی")

...

از زبان سردار باغبان:

درد عشقی کشیده ام که مپرس

زهر هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار

دلبری برگزیده ام که مپرس

(حافظ)

...

از زبان مادرامیرعلی

من با دوچشم خویشتن،دیدم که جانم می رود

(سعدی)

...

از زبان نَفَس:

در جستن نور چشمه ی ماه

چون چشمه بمانده چشم بر راه

(لیلی و مجنون/نظامی،"در احوال لیلی")

...

من یه خوابم تو یه رویا

من کویرم تو یه دریا

تو مثل نمنم بارون

من مثل خشکی صحرا

(بخشی از ترانه ی بهمن شایان)

استفاده از اشعار عاشقانه همراه با ریتم کُند فیلم،فضا را برای مخاطب ملموس می کند.از این به بعد شعرها بیانی تحلیلی به خود می گیرند و آن عشق را به عشقی متعالی پیوند می زنند.این پایان بندی قابل ستایش است،البته که می توانست بهتر از این مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد.

از زبان سردار باغبان:

گر عشق نباشد به چه کار آید دل

(بابا افضل کاشانی)

خواندن دسته جمعی مردم در هیئت و دسته:

از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند

سخت دلبسته ی این ایل و تبارم چه کنم؟

(سید حسن حسینی)

...

من از حسین دم می زنم

آتیش به عالم می زنم

عشق حسین یار منه

دیوونگی کار منه

...

خواندن نوحه بطور دسته جمعی در مراسم عزاداری:

امشب شب شام غریبان است ،دلها پریشان است

حالا تمام عاشقان ، باشند هر سویی روان،

هر دیده گریان است

آیینه باران است ،بر ما نمایان است ،شام غریبان است

آید به گوشم این نوا،تا هست زنده نینوا،

دلها پریشان است

از زبان نَفَس:

ماییم و نوای بی نوایی

بسم الّه اگر حریف مایی

(لیلی و مجنون/نظامی،"غزل خواندن مجنون نزد لیلی")

در این یادداشت از مقاله ی خیال شاعرانه ی تصویر (علی مسعودی نیا) و مقاله ی نقش تدوین سینمایی در ساختار تصویری شعر کلاسیک فارسی (دکتر احمد ضابطی جهرمی) استفاده کردم و امکان دسترسی به اصل مقالات موجود است.

__________________________

*1*شاهنامه فردوسی.چاپ مسکو.1966.ج4.ص125

*2* دیوان فرخی سیستانی، به کوشش دکتر محمد دبیر سیاقی، نشر زوار، تهران، چ دوم.1343

*3*یک دشت دویدن (گزیده شعرجوان2)،انتشارات شهرستان ادب،تهران،چ اول،ص

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4.4 با 45 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.

موضوعات