بسم الله الرحمن الرحیم
همیشه سادگی و صمیمیت دوبیتی را دوست داشتهام و به قدر وسع خود در این عرصه قلمی هم برداشتهام و با فضای آن بیگانه نیستم. از دوبیتی سرودن این نکته را خوب فهمیدهام که کسی میتواند دوبیتی بگوید که با دوبیتی زندگی کرده باشد.
یادم میآید برای سرودن مجموعه دوبیتیهای «تا کربلا» حدود سالهای ۹۰ تا
92 به خصوص ایام محرم، با دوبیتی زندگی میکردم. اما در این بین شاعران انگشت شماری هم هستند که همۀ سالهای شعری خود را با دوبیتی زیستهاند. یکی از این شاعران جناب آقای سیدحبیب نظاری است.
ایشان را از دیر و دور میشناختهام و هر از گاهی در محافل ادبی توفیق دیدارشان را داشتهام، اما بیش از آنکه توفیق انس با خودشان را داشته باشم در فضای دوبیتیهای ایشان خصوصاً دو کتاب «از این دست» و «بگو تا صبح چند آدینه ماندهست» نفس کشیدهام.
همانطور که دوبیتی سرودن برخلاف ظاهر سادۀ آن، کار هر کسی نیست و ذوق و استعداد خاص خودش را میطلبد؛ نقد و تحلیل دوبیتی نیز از عهده هر کسی برنمیآید و حقیر هم در این حد و اندازه نیستم. نوشتۀ حاضر تنها دریافتهایی است که با خواندن دوبارۀ کتاب «بگو تا صبح چند آدینه ماندهست» در ایام نیمهشعبان، در ذهنم نقش بسته است و فکر میکنم طرح آنها خالی از لطف نباشد.
*سِیْر دوبیتیها
از اولین سؤالهایی که ذهن خواننده را درگیر میکند، این است که ترتیب چینش این دوبیتیها و سِیْر آنها چگونه است. این سؤال همچنان در ذهن منِ خواننده بود تا اینکه پس از خواندن حدود یک سوم این کتابِ 167صفحهای به این راز پی بردم.
طبق برداشتی که من داشتم، شاعر در این دوبیتیها از ظرفیت کلمات مختلف برای خلق مضامین و تصاویر جدید و متفاوت استفاده کرده است. در این اثر بیش از آنکه شاعر، به موضوعات مختلف مهدوی بپردازد (که در آن صورت کتاب موضوع محور میشد) به خلق تصاویر و فضاهای جدید پرداخته است که در این نوع پردازش، بدون شک باید از ظرفیت کلمات مختلف بهره برد نه از مضماین و موضوعات مختلف.
از همین رو در سرتاسر کتاب بیشترین تمایز، در تصاویری است که با ظرفیت واژگان مختلف خلق شده است. به عنوان نمونه محور دوبیتیهایی صفحات ۵۲ تا ۵۵ کلمات: تشنگی و چشمه هستند که با توجه به ظرفیت هر کلمه تصاویر متفاوتی خلق شده است، اما موضوع همه آنها چشمانتظاری و تمنای ظهور است:
بیا طی کن شب لبتشنگی را
ببین تاب و تب لبتشنگی را
هزاران سال شد چشمانتظاریم
بنازم مکتب لبتشنگی را
دوبیتی۸۶، ص۵۲
جهان گم کرده دیگر چشمهها را
تو برگرد و بیاور چشمهها را
بیا و بین این دلهای تشنه
خودت تقسیم کن سرچشمهها را
دوبیتی۸۹، ص۵۳
کمی بشتاب، باران تشنه ماندهست
دل آیینهداران تشنه ماندهست
نگاه جاریات کو؟ چند قرن است
نگاه بیقراران، تشنه ماندهست
دوبیتی۹۲، ص۵۵
سیدحبیب نظاری به شاعرانگی دوبیتیها اهمیت زیادی داده است و به همین دلیل، تخیل و تصویر در دوبیتیها فراوان است و به همین نسبت تنوع در موضوع در مجموعه کمرنگ شده است. ممکن است اگر شاعر دیگری در همین مسیر (سرودن دوبیتیهای مهدوی) گام برمیداشت، بر اساس معارف مختلف و موضوعات مختلف مهدوی میسرود و البته جای این سؤال باقی است که چه مقدار میتوانست در این راه پیش برود و به بنبست نخورد و به تکرار نیفتد.
*دوبیتی؛ شاعرانگی یا سادگی؟
آنچه دوبیتی را به قالب شعری مردمی و دوست داشتنی تبدیل کرده است، عاطفۀ زلال و سادگی دوبیتی است. در این اثر هم هر جا زلالی و عاطفه دوبیتی در اوج است، تأثیرگذاری آن نیز در اوج است:
تو که دردآشنای اهل دردی
تو که دست کسی را رد نکردی
بگو حالا که دلهامان شکستهست
دلت میآید آیا برنگردی؟
دوبیتی۸، ص۱۳
اما هر چیزی که منجر به تکلّف و تصنع در دوبیتی شود، حتی اگر تلاش برای بیان شاعرانه باشد؛ از تأثیرگذاری دوبیتی میکاهد:
تجلّی از تو، صد آیینه از ما
از امشب تا ابد، آیینه از ما
تو وقتی نیستی، با هر نفس... آه
مکدّر میشود آیینه از ما
دوبیتی۴، ص۱۱
چو رودی جاریام با جوشش زخم
شکوفا میشوم با کوشش زخم
برایم از غم چشمانتظاری
دلی ماندهست تحت پوشش زخم
دوبیتی۱۵۱، ص۸۴
*تنوع در موسیقی و فرم
تنوع موسیقایی به ویژه آرایۀ «تکرار» میتواند کمک زیادی کند تا یک مجموعه دوبیتی دچار یکنواختی نشود، اگرچه در این مجموعه میتوانست بیش از این باشد:
رها، افتاده، پرپر، خسته، گلها
به دنیای تهی دلبسته گلها
دوباره باغ پامال خزان شد
خدایا! دستهگلها... دستهگلها...
دوبیتی۱۰۰، ص۵۹
همچنین میشد در این اثر، کارهای فرمی بیشتری صورت بگیرد. به عنوان نمونه چهار دوبیتی پایانی کتاب که به صورت پیوسته آمدهاند، تنوع خوبی به مجموعه دادهاند و خستگی راه را از تن خواننده بیرون میآورند:
دوبیتی، گریه، بوی سیب، گلدان
نسیم مهر، یک آیینه، قرآن
دو چشم سبز، شبنم، فال حافظ
نگاه ما، گل و نان، شوق مهمان
اذان، شور دعا، نیلوفرانه
ستاره، دل، نماز عاشقانه
صداقت، شمعدانی، قاصدک، باد
نم کاگل، انار دانه دانه
تماشا، آبشار نور، مهتاب
دو تا فوّاره، یک گنجشک بیتاب
بهشت، اردیبهشتِ آرزو، شوق
سحر، رنگینکمان، پروانه، من، آب
صبوری، عشق، باران، آسمان، ماه
خدا، فانوس، دلتنگی، جنون، آه...
تمام واژهها چشمانتظارند
کدامین جمعه خواهی آمد از راه؟
دوبیتیهای۳۱۰-۳۱۳، ص۱۶۷
*اهمیت بیت اول دوبیتی
معمولاً شاعران در سرودن دوبیتی و رباعی با مشکلی مشترک مواجهاند و در موارد زیادی، ابتدا مضمون پایانی و یا مصرع چهارم را میسرایند و بعد برای تکمیل سه قطعه دیگر این پازل تلاش میکنند. متأسفانه بعضی اوقات این تلاش به سرانجام نمیرسد و یکی از دو مصراع اول، یا هردو به دوبیتی یا رباعی تحمیل میشوند. کتاب «بگو تا صبح چند آدینه ماندهست» نیز گاهی گرفتار این مهلکه شده است:
صدایش، فرصت سبزینهها نیست
طراوتبخش این آدینهها نیست
به جز تو هیچ خورشیدی، نگاهش
زیارتنامۀ آیینهها نیست
دوبیتی۶۸، ص۴۳
سلام ای صبح، خورشید سحرخیز!
به دیدار بهاری مستمر، خیز!
میآید از سفر، یک بار دیگر-
جهانِ از نفس افتاده! برخیز!
دوبیتی۷۶، ص۴۷
نکات دیگری نیز در ضعف و قوت دوبیتیهای مهدوی سیدحبیب نظاری وجود دارد که به اختصار بیان میشود.
*سایر نقاط ضعف
ـ با وجود ترکیبسازیهای موفق بسیار، بعضی از ترکیبسازیها نیز موفق نبودهاند:
من و گلهای پرپر مانده باغ
من و زخم تناور مانده باغ
برای دیدن تو صف کشیدیم
بیا ای آخرین
فرمانده باغ
دوبیتی۹۴، ص۵۶
ـ با وجود تنوع فراوان و ردیفهای موفق بسیار، بعضی از ردیفها حس لازم را برای دوبیتی ندارند:
بیا ای آخرین انسان
مطلق!
شعور محض، جاویدان
مطلق!
اسیر گیر و بند روزگارم
رهایم کن از این توفان
مطلق!
دوبیتی۲۴۱، ص۱۲۹
ـ در موارد معدودی، ضعف قافیه به چشم میآید:
جنون
خندید و جانم تشنهتر شد
نیامد عید و جانم تشنهتر شد
غروب جمعه شد، بر شانۀ شهر
عطش
بارید و جانم تشنهتر شد
دوبیتی۱۳۷، ص۷۷
دوباره ما، دچار
غربت سرخ
بیا ای وامدار
غیرت سرخ
نمیآیی چرا؛ تا کی ببارد
تبر بر شانۀ این
وسعت سرخ؟
دوبیتی۱۸، ص۱۸
ـ انتخاب بعضی از کلمات، متناسب با فضای دوبیتی نیستند:
جهان، دلسرد، من دلسرد، برگرد
تمام باغ، تنها زرد، برگرد!
ببین، نسل درختان
منقرض شد
بهار بی برو برگرد، برگرد!
دوبیتی۱۰۳، ص۶۰
ـ گاهی ابهام، ضعف تألیف و کژتابی نیز به چشم میآید:
تو را در فکر دیدن بودم، امّا...
پی یک دل تپیدن بودم، امّا...
من از این جستوجوهای پیاپی
به دنبال رسیدن بودم، امّا...
دوبیتی۲۳۳، ص۱۲۵
بدون شکّ و شاید، او میآید
همان روزی که باید، او میآید
چرا از خشکسالیها بترسم
اگر باران نیاید، او میآید
دوبیتی۱۹۶، ص۱۰۷
ـ در بعضی اشعار این مجموعه (البته نمونههای بسیاری در اشعار دیگر شاعران نیز وجود دارد)، لحن تعریض و یا بیان تحکمآمیز نسبت به حضرت دیده میشود که جای بازنگری دارد:
جهان را این همه تزویر بس نیست؟
غم این غربت دلگیر بس نیست؟
تو که خورشید در خورشید، صبحی
نمیتابی چرا، تأخیر بس نیست؟
دوبیتی۸۰، ص۴۹
دلی سبز و تناور داشت گلدان
نگاهی خیره بر در داشت گلدان
دو رکعت ندبه خواند و منتظر شد
نباریدی، تَرَک برداشت گلدان
دوبیتی۱۰۸، ص۶۳
گرفتند از لبانش خندهاش را
نگاهِ از عطش آکندهاش را
دلم محکوم یک چشمانتظاریست
نمیبندی چرا پروندهاش را؟
دوبیتی۱۴۵، ص۸۱
*سایر نقاط قوت
ـ نمیتوان از بعضی غافلگیریها در ردیف و قافیه ساده گذشت و آن را نادیده گرفت:
تو را با چشمهای تر نوشتم
به رسم لالهها، پرپر نوشتم
رقم خواهی زد آیا جمعۀ بعد
بهار تازهای در
سرنوشتم؟
دوبیتی۲۹۶، ص۱۵۷
ـ آوردن جمله معترضه به صورت «بدل» که تنوع خوبی در فضای دوبیتی ایجاد کرده است:
بیا، ای فرصت سبز بهاران!
امام عصر باد و خاک و باران!
بیا تا اشک -رود جاری شوق-
بجوشد از نگاه چشمهساران
دوبیتی۴۶، ص۳۲
ـ از ارزشمندترین نگاههایی که در این مجموعه قابل مشاهده است، توجه به ادبیات پایداری در دوبیتیهای مهدوی است:
درختان بیشتر قد میکشیدند
برای برگ و بر، قد میکشیدند
به شوق دیدن خورشید رویت
علیرغم تبر قد میکشیدند
دوبیتی۱۱۷، ص۶۷
ـ در بعضی از دوبیتیها با بیانی غیر مستقیم، معارف عمیق مهدویت بیان شده است:
به هر آیینهای، تابندگی را
به هر دل، اشتیاق بندگی را
نگاه روشن تو هدیه دادهست
به انسان معاصر، زندگی را
دوبیتی۳۶، ص۲۷
ـ بعضی از دوبیتیها نیز متناسب با فضای محرم و فاطمیه سروده شدهاند که بر کاربردی شدن این اثر افزوده است:
دل ما و غم سرخ حسینی
دوباره ماتم سرخ حسینی
سوار پرخروش دادگستر!
بیا با پرچم سرخ حسینی
دوبیتی۱۷، ص۱۷
ببین تاریخ در تکرار ماندهست
جهان در حسرت بسیار ماندهست
نمیآیی چرا؟ چشمانتظارت
گلی بین در و دیوار ماندهست
دوبیتی۲۷۳، ص۱۴۵