سیدحمیدرضا برقعی
این اشکها به پای شما آتشم زدند
شکر خدا برای شما آتشم زدند
من جبرئیل سوخته بالم نگاه کن!
معراج چشمهای شما آتشم زدند
سر تا به پا خلیل گلستاننشین شدم
هرجا که در عزای شما آتشم زدند
از آن طرف مدینه و هیزم، از این طرف
با داغ کربلای شما آتشم زدند
بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن
یک عمر در هوای شما آتشم زدند
گفتم کجاست خانهی خورشید شعلهور؟
گفتند بوریای شما، آتشم زدند
*
دیروز عصر تعزیهخوانان شهرمان
همراه خیمههای شما آتشم زدند
امروز نیز نیّر و عمان و محتشم
با شعر در رثای شما آتشم زدند
ترسیم شعر ولایی
شعر، میدان هنرنمایی شاعر در عرصهی لفظ، موسیقی و پیام است و واژگان در حکم مادهی خام برای آفرینش این هنر متعالی. شاعر شعر «جبرئیل سوخته بال» با شناخت ارزش واژگان و قدر و مقام هر یک از آنها در سطر سطر شعر، سعی در هنرنمایی و متعالی ساختن بیان و اندیشهی خود داشته است. چه آنجا که از عنصر «تکیه» برای تأکید بهره میبرد: «شکر خدا برای شما آتشم زدند» و چه آنجا که آتش گرفتن در عزای اهلبیت علیهمالسلام را خلیل گلستاننشین شدن میداند و با دو بال «تخیل» و «اندیشه» ارزش شرکت در محافل ولایی و توسل به اهلبیت (علیهمالسلام) را تبیین میکند.
تصویرها و توصیفاتی که در شعر میبینیم، نشانگر صمیمیت زبان شاعر، آشنایی او با زبان و شیوهی روایت مراثی در محافل عزاداری است، تا بدانجا که با کاربرد «آتشم زدند» به عنوان ردیف شعر و آفرینش مضمونهای متنوع و متفاوت، به هر شکل ممکن بر این آشنایی صحّه میگذارد و تأکید میکند.اگر قرار باشد به دنبال تعریفی برای شعر ولایی و مصداقهایی برای آن باشیم، بهیقین یکی از بهترین مصداقها شعر زیر است که «عمومفهم» و «خصوصپسند» است و در سه عرصهی لفظ، موسیقی و پیام، گامهای بلندی برداشته است.