کاش می شد به نگارم بنگارم باران!

شاعر: علی داوودی

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۳۴۲۱ | ۰
خسته ام، قطره، قطره بشمارم، باران
دوست دارم که بر این خاک ببارم، باران

دوست دارم که دل از شهر و دیارم بکنم
بروم سر به بیابان بگذارم باران

سبز نه! زرد نه! آمیزه ای از سبزم و زرد
بس که درهم شده، پاییز و بهارم، باران!

داروک نیست، خدا! قاصدکی بود ای کاش
کاش می شد به نگارم بنگارم باران!

تو نمی آیی و من این همه خاکی شده ام
تو اگر باشی با خاک چکارم؟ باران!

نسل در نسل دلم در عطش خواندن توست
آه ای زمزمه ی ایل و تبارم! باران!

خسته ام خسته از این قول و قرارم باران!
که نمی باری بر سنگ مزارم باران!

خسته ام از خودم و هر چه که با من مانده است
گله دارم، گله دارم، گله دارم باران!

علی داوودی

امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4 با 5 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.