در عین شوق از گل و مُل سیر شد دلم
شاعر: محمدعلی معلم دامغانی
۰۴ خرداد ۱۳۹۲ |
۱۲۸۷ |
۰
در عین شوق از گل و مُل سیر شد دلم
تقدیر عشق بود و جوان پیر شد دلم
خون شد در اشتیاق عروس توهّمی
دستان سرای گلشن تصویر شد دلم
پیوست با شمار مجانین زلف دوست
آخر مقیم خانه ی زنجیر شد دلم
داغم فزود بر سر داغ ای شکستگان
تا خس فروشِ آتشِ تاثیر شد دلم
از زخمِ یک اشاره ی ابرو به خون نشست
مسکین رهین منّت شمشیر شد دلم
رفتم به رفق یک دو سه گامیش در قفا
از لطف من معلم! عجب شیر شد دلم