تا ندانند کی ام سنگ به آیینه زدم

شاعر: محمدعلی معلم دامغانی

04 مهر 1391 | 1158 | 0
دست در حبل ولای دل بی کینه زدم
لب فرو بستم و داغی دو سه بر سینه زدم

خنجر قهر به کین دل مألوف کشید
بوسه ی حوصله بر الفت دیرینه زدم

راز دل را به کمین، دیده ی غمّازی بود
مُهر بر در زدم و قفل به گنجینه زدم

شهرتی داشتم از خویش معلم! در شهر
رفتم و سنگ بر این ساغر زرّینه زدم

سرّ من را چو از آیینه سخن چین تر نیست
تا ندانند کی ام سنگ به آیینه زدم

محمدعلی معلم دامغانی

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 2 با 22 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.