از کنار خاطراتی نیمه جان رد می شوم
حیف! از فصل خوش این داستان رد می شوم
در دیارت تا ابد گویا غریبم، سال هاست
ناشناس از کوچه های بی نشان رد می شوم
چشم هایت را نمی فهمند و من بی اعتنا
از کنار طعنه های این و آن رد می شوم
من سیاوش نیستم، آلوده دامانم ولی
ناگزیر از شعله های بدگمان رد می شوم
عشق تنها هفت منزل نیست، من در این مسیر
دستِ کم هر روز از هفتاد خوان رد می شوم
در سرم ترس از گناه و پیش رو چشمان تو
شک نکن! این بار هم در امتحان رد می شوم...