ای آه سینه سوختگان در هوای تو
ای جشن غمزه های خطوط انحنای تو
خاموش و سر به زیر به من فکر می کنند
نوصوفیان چله نشین در صدای تو
بر تخت بی شکوه تنم تکیه داده است
بعد از تو هر کسی که نشسته است جای تو
از شاهدان بپرس که لب تر نمی کنم
بی نقلی از کرشمه ی مشکل گشای تو
امروز در وقاحت مشتی سبکسرم
یادش به خیر شرم گلِ گونه های تو
چشمم غروب سوم اردیبهشت بود
قلبم صدای لرزش خلخال پای تو
رگبار بی توقف باران سال بعد
از من به یادگار بماند برای تو
اوصاف راویان تو پایان پذیر نیست
بگذار بگذریم که باقی بقای تو