شبی که با تو پریشان و بی تو زندان است

شاعر: محمدسعید شاد

25 آبان 1393 | 2704 | 0

 

اگر چه دست تو تقسیم نان و ریحان است
رفیق دست من این روزها گریبان است
 
بگو چه کار کنم با شبی چنین یکدست
شبی که با تو پریشان و بی تو زندان است
 
شده ست خسته بیایی، شکسته برگردی؟
امیدوار به روزی که روز پایان است؟
 
شبی نگاه کنی در شمار یارانت
ببینی آنچه نمی خواستی فراوان است
 
ببینی ای دل غافل چقدر دیر شده
دلت قناری مغموم فالگیران است
 
نه لحن بخردِ سازی، نه سوز تحریری
صدا، صدای سفیهان شاد و خندان است
 
کلام دوستی از هیچ کس نمی شنوی
که آنچه می شود آسان شنید بهتان است

محمدسعید شاد

  • متولد:
  • محل تولد:
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 3.5 با 2 رای


نظرات

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.