گیرم بفروشی وطنت را به جوی نان
آنگاه قرار است چه چیزی بخری، هان؟
در خاک علی هستی و سرباز یهودی
از کار خودت می بری ای مرد چه سودی؟
گیریم خریدند ز تو بی هدفی را
با خود چه کنی لکه این بی شرفی را؟
طی میشود این فتنه و آشوب به زودی
پس وای به حالت اگر این سوی نبودی
از ناف تلاویو بیا تا خود بغداد
«با آل علی هر که در افتاد بر افتاد»
در سایه نور علی و آل علی باش
حیف است شوی عامل و همکاسه اوباش
ققنوس شو و شعله ور از معرکه برخیز
فرزند خلف باش و مشو تفرقه انگیز
مرز شرف و بی شرفی، حال، سکوت است
باغی که یهودی به تو داده برهوت است..
بیزار ز جنگ است همیشه وطن ما
نشنیده به جز صلح کسی از دهن ما
اما همه ایرانی ناموس پرستیم
پای وطن خود همگی معرکه هستیم
در معرکه اینبار قعودید و قیامیم
آغاز شما کرده و ما حسن ختامیم
در سخت ترین روز، حقارت نپذیریم
بر نفس خود ای دشمن بدخواه، امیریم
ایران من، این زخمیِ پیروزِ سرافراز
کرده است قلم دست درازی دغلباز
از زخم کبودیم ولی شکوه محال است
با دشمن خود راز نگوییم، ضلال است
هرچند که دلخون شده باشیم در این خاک
یک موی از این گربه نبخشیم به ضحاک
بگذار وطن باز در آغوش تو باشم
گر دست دهد مرگ، کفن پوش تو باشم
211
0
5
(به استقبال پیام استاد شفیعی کدکنی )
تا کی چو گدا کاسه به کف داشته باشید؟
دریوزگی آب و علف داشته باشید؟
ناموس اگر داشته باشید، نباید
از داغ وطن شور و شعف داشته باشید
طرفی که نبستید از این بی طرَفی ها
ای کاش جهت، کاش طرف داشته باشید
آدم که نبودید که مردانه بجنگید
انسان که نبودید، هدف داشته باشید
آری رَحِم گرگ، بجز گرگ نزاید
هیهات که فرزند خَلف داشته باشید
در طالعتان "گندم ری" نیست، محال است
قسمت بجز از خاک و خَزف داشته باشید
از نسل معاویه و هم رسم یزیدید
شرم از پسر شاه نجف داشته باشید
ای کاش وطن را به پشیزی نفروشید
ای کاش که یک ذره شرف داشته باشید
129
0
برای غمهایی که اینروزها از شهادت هموطنانمان در دل داریم...
برایت گریه خواهم کرد اما صبح بعد از جنگ
پس از این لحظههای بیامان زخمی خونرنگ
تو را بعد از عبور دود و آتش، اشک میریزم
پس از پیروزی نور حقیقت بر شب نیرنگ
گرفتیم این زمان رو به سر دشمن فلاخن را
صبوری کن دلم، باید که اکنون سنگ باشی سنگ!
غمت را مشت کن بر قلب اهریمن بکوب آنسان
که دیگر برنخیزد «هایی» از آن طبل مرگآهنگ
غمت را نیزه کن پرتاب کن آنسان که بیوقفه
بیندازد پی تاتارها فرسنگ تا فرسنگ
تمام ابرها را دانهدانه گریه خواهم کرد
ولی وقتی گذشتیم از خم این جادهی دلتنگ
185
2
5
امیدوار و رجزگون، تپنده، پر هیجان
غرورمند، به لبخند، با تمام توان
بایست بین هیاهو و با شرافت محض
برای خانهات آواز عاشقانه بخوان
صدا بلند کن و از وطن بگو به نسیم
که قصه را برساند به گوش بیخبران
مباد دستهگلی در هجوم باد، غریب
مباد چشم سحر از کمین شب، نگران
در این زمین مقدس که سرو و گنجشکش
برای حفظ محل میشوند یک گردان
به آفتاب بگو پشتگرمی ده باش
به رودخانه بگو پای کوچهباغ بمان
اراده کن که جهانی به صحنه خیره شود
اشاره کن که بپیچد خبر دهان به دهان
که رستم است و به دستش گرفته گرز و کمند
که آرش است و به دستش گرفته تیر و کمان
و هرچه نعرهٔ دیوان درندهتر شده است
بلندتر شده فریاد زندهباد ایران
110
0
خونخوار جهان، ننگ بشر، آمریکا
قطب ستم و محور شر، آمریکا
برخیز که وقت رزم با شیطان است
فریاد بزن که: مرگ بر آمریکا
141
0
"به رئیس دستهی کفتاران"
دُمی تکان بده و واق واق کن سگزرد!
تنور حادثه را باز داغ کن سگ زرد!
به نام صلح و حقوق بشر، جهانی را
بیا حواله به چوب و چماق کن سگ زرد!
بمک به شادی، خون تمام عالم را
حسابِ جیبت را چاقِ چاق کن سگ زرد!
رفیق قافلهای یا حریف دزد؟ بگو
لباس میش بپوش و نفاق کن سگ زرد!
برای کشتن زنها و کودکان جهان
دوباره با خوکان اتفاق کن سگ زرد!
*
زمان، زمان سخنرانی است ...، کُنج سِنا
برای کفتاران واقواق کن سگ زرد!
146
0
دوده و غبار
روزهای تار
انفجار پشت انفجار
باز جنگ خیبر است
مثل روز روشن است
این که بیگمان سرآمدهست داستانتان
ضربههای ذوالفقار
نوش جانتان!
دیر نیست اینکه عاقبت به لطف حی لایموت
پنبه میشود
رشتههای تار عنکبوت
148
0
به زودی صبح محشر میرسد از راه، بسمالله
صف «زلزال» و «خیبر» میرسد از راه، بسمالله
زمین دیگر پناه لشکر شیطان نخواهد بود
«شهاب» و «رعد» ما سر میرسد از راه، بسمالله
اگر این سرزمین رستم است و کاوه و آرش
خروشی حیرتآور میرسد از راه، بسمالله
مباش ای ابرهه بر قدرت پوشالیات دلخوش
که نیرویی فراتر میرسد از راه، بسمالله
اگر پنهان شوی پشت هزاران قلعه چون خیبر
یلی با عشق حیدر میرسد از راه، بسمالله
به دوش خانهٔ ما پرچمی از «یا لثارات» است
شب «الله اکبر» میرسد از راه، بسمالله
قسم بر «فتح»، فردا را نخواهد دید اسرائیل
که دارد جنگ آخر میرسد از راه، بسمالله
164
0
5
بشنو که جهان نام جهانگیر من است
پیروزی ناگزیر تقدیر من است
سر میدهم و نمیدهم تیغم را
تنها سپرم تیغه شمشیر من است
110
0
2
ای شومی نامت از قدیم آمریکا!
ای ملعبهی اورشلیم! آمریکا!
پا را ز گلیم خود فراتر بردی
تا پای تو را قطع کنیم آمریکا
179
0
این عکس غزه نیست! تلاویو است
دست خدا رقم زده فردا را
این عکس غزه نیست، تلاویو است
کوبیدهایم خانۀ اعدا را
این عکس غزه نیست، تلاویو است
بیچاره کردهایم یهودا را
ماییم ما عصای کلیم الله
آن که شکافت پهنۀ دریا را
ماییم آن تبر که خلیل آورد
تا بشکند تمامی بتها را
ما ذوالفقار دست یداللهیم
کردهاست انتخاب، علی ما را
ما نعرهایم و بانگ رسا، غم نیست
گر بستهاند پلکِ تماشا را
ما داغدار غزه و لبنانیم
داغی که سوخت سینۀ سینا را
ما آه کودکان فلسطینیم
آتش زدیم بندر حیفا را
بازیچه کرده موشک ما اینک
سنگینترین فلاخن دنیا را
این وعدۀ خداست که پیروزیم
خواندیم آیه آیه فتحنا را
97
1
• یک
گفته بودیم انتقامی سخت
از تبارِ فرار میگیریم
دشمن ماست اهلِ لاف و خلاف
ما ولی مَرد شور و شمشیریم
باز همدست با ترور شدهاند
کفر و تکفیر در صفِ صفین
ریخت بر خاکِ قدسی ایران
خون ما، ملت امام حسین
خون مظلوم نوحه میخواند
نقشهی انتقام در دست است
طی شده دورهی بزن در رو
کوچهی الفرار بنبست است
خون مظلوم پر درآورد و
شد ابابیل و بارش سجیل
«ما رَمَیت» است و «اِذ رَمَیت» اینجا
دست حق شعله زد به اسرائیل
انتقام از تبار شوم ترور
به همین یک دو جا نشد محدود
تازه اینها تلافی خونِ
دختر گوشواره قلبی بود
• دو
باز جنگ حرامی است و حرم
جنگ کفتارها و کفترها
باز هم پیش دیدهی زینب
بر سر نیزه میرود سرها
در حریم مدافعان حرم
زنده شد راه کشتهی دم عشق
خون سردارهای عاشق ما
ریخت بر خاک کربلای دمشق
باز شیران حق نشان دادند
کار خون از خطر درستتر است
لانهی روبهان صهیون، از
خانهی عنکبوت سستتر است
رهبر اقتدار بدرقه کرد
این سپاه به قدس راهی را
دید دنیا به یک اشارهی او
وعدهی صادق الهی را
• سه
آرش اینبار رخت سبز به تن
تیر خیبرشکن گرفت به کف
خیره در چشمهای صهیون شد
«یا علی» گفت و زد به قلب هدف
فصل طوفان انتقام آمد
فصل باران موشک و پهپاد
نور شبهای قدس روشن کرد
حاج قاسم نمیرود از یاد
تازه آغاز انتقام است این
تیر آرش بلندپرواز است
حرم ماست این وطن، ایران
پُر سردارهای سرباز است
مادر ماست مام میهن ما
عاشق مادر است فرزندش
خون ما مرزهای ایران و
تن ما، جان ما پدافندش
نام حق است ذکر پرچم ما
از رکاب این نگین نمیافتد
تا که ما را فداییاش دارد
پرچم ما زمین نمیافتد
بین ایمان و کفر سازش نیست
بین ما نهر و بحری از خون است
عاقبت انتقام این شهدا
فتح خیبر، شکست صهیون است
163
1
5
این شاخۀ شوم برکن از بیخ، بایست
ما را چه غم از طعنه و توبیخ، بایست
چشم همۀ حقیقت و کفر به ماست
محکم طرف درست تاریخ بایست
114
0
5
ماشین باباجان
بیل مکانیکی است
بابای پر کارم
ترسو و تنبل نیست
کارش کمی سخت است
اما دلش شاد است
او قهرمانی در
نیروی امداد است
نام خدا دائم
روی لبش جاریست
وقتی که سرگرم
آوار برداریست
بابای خوب من
پیروز میدان است
او با همین کارش
سرباز ایران است
118
0
4
رود تو سر بزیر
سرو تو سر فراز
با پرچمی سه رنگ
نامت در اهتزاز
رود رگت پر از
خون شقایق است
ای سر زمین من
کوه تو عاشق است
رنگ شقایق است
جغرافیای تو
این قطره قطره قط
جانم فدای تو
118
0
میپیچد روزی این خبر دست به دست
شب آمد و در نبردِ خورشید شکست
در اولِ هرکتاب خواهند نوشت
پرونده صهیونیزم را ایران بست
111
0
بر بال نسیم می رود دست به دست
در متن خبر، باز گل لاله نشست
این عید غدیر، عید قربانش شد
سردار به یاران شهیدش پیوست
ای سرو رشید تا ابد آزاده
خونخواهی تو در سر ما افتاده
یاد تو همیشه در نظر می ماند
سردار شهید علی حاجی زاده
98
0
دیار عاشقانم، مهد شیران است آغوشم
کمان آرشم در دست
درفش کاوه بر دوشم
نخواهی دید، در بندم
رهایم، سربلندم
چون دماوندم
کمندی دارم از ایمان و دست دیو میبندم
به گاه رزم،
غوغا آفرین، مردان میدانم
هزاران داستان دارم، ز رستمهای دستانم
به فتح هفت خوانها
با شکوه و فخر میخوانم:
من ایرانم
من ایرانم
خزر، دارد خبر از عهد یارانم
بخوان شرح شکوهم را
از امواج خلیج فارس، تا دریای عمانم
اگر نوح ست کشتیبان،
چه باک از موج و طوفانم
محمد کیشم و آزادهای از نسل سلمانم
من از دلدادگان شیر یزدانم
پر از مهر است، آیینم
پر از عدل است، ایمانم
من ایرانم
سرای عشق و امّیدم
فروغ و فرَّهَم، نقش است بر گلدستهها،
بر هر ستون تخت جمشیدم
نه خاکم، آسمانم،
آری! اینک تخت خورشیدم
حریم قدسی شاه خراسانم
بر آن درگاه، دربانم
ستم را برنمیتابم
کژی را خوش نمیدانم
شکوهی زندهام
آزادم و آزاد میمانم
من ایرانم
اگر یک روز افتد، چشم ناپاکان به خاک من
همان دم، دست هم گیرند،
فرزندان پاک من
به همراه سوارانم
ز جای خویش برخیزم
خروشان، دشمنانم را
به جای خویش بنشانم
اگر چه زخمی از آشوب دورانم
من اما سرزمین سربدارانم
بجوشد غیرت از قلب زنان،
از روح مردانم
خوشا شور دلیرانم
خوشا فریاد شیرانم
هزاران لاله روئیده ست از خون جوانانم
من اما زندهام،
سبز و سفید و سرخ میمانم
من ایرانم
من ایرانم
375
1
4.5
در قلب ماست پرتو نوری نهفتنی
چون ذرهایم و بر اثر زخمهها غنی
آتشفشانِ داغ و دماوند زادهایم
از ما دمیده دامنهی لالهدامنی
ما مردمانِ پشتبهپشت اژدر افکنیم
گیتی ندیده پشت دلیران به دشمنی
تا برقِ ذوالفقار علی سایه افکند
بیچارهاید و دست بهکار سرافکنی
این بار سایه بر سرتان، طور دیگری است:
آوارهای هیمنهی کوه آهنی
مرگ از همیشه نزد شما ناگزیرتر
تیغ است در مقابلتان طوق گردنی
ما کوه هیبتیم و شرف روبهرویتان
روزی که پیش روی شما نیست روزنی
اکنون دو مرتبه بهسزای ستمگری
بیچارهاید و چرخ، مهیای همزنی
زین پس جهان به چشم شما چون جهنمیاست
پیداست سرنوشت پلیدی بهروشنی
باید مزاج دهر تَبَه را به آب داد
ایناست فکر و رای حکیم بَرَهمنی*
میگفت کودکی که: سلیمانیم پدر!
وای از دمی که دست بگیرم فلاخنی
*حافظ فرموده:
مزاجِ دَهر، تَبَه شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی؟
137
2
4.14
ای دل! برای هر طلوعی آسمانتر باش!
پروازها در پیش داری! بیکرانتر باش!
این روزها تا آسمان راه زیادی نیست
وقت سحر برخیز! شبها نردبانتر باش
دلتنگ اگر بودی، کلام الله را بشنو
قرآن بخوان! با صوت بلبل همزبانتر باش!
اندوههایت را تماشا کن ولی بگذر...
از آینه عبرت بگیر اما جوانتر باش
آدم بمان و از هوای نفس دوری کن
از سیب جاویدان نچین و جاودانتر باش!
بر مرزهایت جای پای دشمنان مانده
ای روح من! بر سرزمینت حکمرانتر باش!
محبوب من! از شهر بوی جنگ میآید
این روزها با بغضهایم مهربانتر باش
175
0