آیینهی صبح است همین مشرق خونرنگ
بر کژدم شب، سنگ بزن سنگ بزن سنگ
بشتاب که با شوق همین مرحله، تاریخ
قرن از پی قرن آمده فرسنگ به فرسنگ
از چنگ به خون رفتهی صهیون نهراسد
تا قافلهی ما زده بر حبل متین، چنگ
از مرگ مگویید که ما مرگ نداریم
حرف از دم تیغ آمده، ماییم و دلی تنگ
فریاد بر آنان که همآغوش سکوتاند
این طایفهی بیرگ و بدکیش و بدآهنگ
آن بیطرفان، بیشرفاناند و پی نام
نامی که از آن هیچ نماندهست به جز ننگ
فرداست که از هیبت خیبر، خبری نیست
ما حرف یقینیم نه حرافی نیرنگ
تا در کف ما پرچم ایران عزیز است
با دست تهی بازنگردیم از این جنگ
تقدیر به دست تو گره خورده برون آی
بر کژدم شب، سنگ بزن سنگ بزن سنگ
197
0
با رنگ خدا به رنگ پایان دادیم
با آینگی به سنگ پایان دادیم
گفتند به ما جنگ طلب، ما صلحیم
با موشک خود به جنگ پایان دادیم
117
0
آوارهی روزگار آوارهتری
از پارهی نقشه، نقشهای پارهتری
تو قایق کاغذی و ایران، طوفان
با هر موج جدید بیچارهتری
93
0
زین پس جغرافیای صدپاره تویی
سرگشته و گمگشته و آواره تویی
هی موشک و هی موشک و هی موشک و هی!
بیچاره ی بیچاره ی بیچاره تویی!
108
0
با عشق و اعتقاد بگو یاعلیمدد
با شوق و اعتماد بگو یاعلیمدد
دل بهترین مرید و علی بهترین مراد
با بهترین مراد بگو یاعلیمدد
با دوستان مروّت و با دشمنان عناد
با این دو اعتقاد بگو یاعلیمدد
هنگام همدلی شده، هنگام وحدت است
هنگام اتحاد؛ بگو یاعلیمدد
شیطان کمر به دشمنی و کینه بسته است
اینروزها زیاد بگو یاعلیمدد...
159
0
آغاز؛ بسم الله الرحمن الرحیم است
پایان؛ به زودی مرگ شیطان رجیم است
ایران و ایرانی ببین اعجاز کرده
پایان اسرائیل را آغاز کرده
عزم بلند خویش را کوتاه گفتیم
سفیانی آمد، یا رسول الله ص گفتیم
ما لشکر لا یخلف المیعاد هستیم
دشمن اگر دجال، ما جلاد هستیم
حالا که دشمن تکیه بر طیاره کرده
افسار خود، زنجیر خود را پاره کرده...
مشغول پاچه گیری و جفتک پرانی است
پس مستحق این بلای آسمانی است
موشک پس از موشک پس از موشک بباریم
بادا دمار از روزگارش در بیاریم
هر چند پیش رو سپاه فیل داریم
وقت پذیرایی از او سجیل داریم
شیطان اگر روزی بیاید جانب ما
شلیک خواهد شد شهاب ثاقب ما
طوفان الاقصی همان طوفان نوح است
فتاح ما آمادهی فتح الفتوح است
گویی صدای غرش حیدر میآید
سوی یهودا موشک خیبر میآید
پشت جهان از خشم ما میلرزد این بار
گفتم؛ اگر از تو خطایی سر زد، این بار
ایران به تحریر فلسطین خواهد آمد
با وعدهای صادقتر از این خواهد آمد
این نعرههای حیدری شوخی ندارد
اذن جهاد رهبری شوخی ندارد
با حکم دلبر قطع خواهد سر دیو
با دست مشتی های تهران در تلاویو
لحظه شمار لذت یک روز خوبیم
بر بیت الاقصی پرچم ایران بکوبیم
چون در پی تعجیل در امر ظهوریم
باید از عالم این نجاست را بشوریم
مردم یکایک مرد میدانند امروز
فرماندهی میدان شهیدانند امروز
دنیا تماشا میکند دلدادهها را
رزم سلامیها و حاجیزادهها را
دیدیم از پخش مراسمهای زنده!
گل کاشتند این حاج قاسمهای زنده
پرتابهها روی هدف خوردند از دم
این است ناز شست طهرانی مقدم
این امتداد عزم جزم باکریهاست
که خاک دشمن بزم رزم باقریهاست
آغاز شد افسون فصل سگ کشی ها
پایان گرفت افسانهی کودک کشی ها
پشت سر سردار قاآنی است ایران
خاک نود میلیون سلیمانی است ایران
با نیت آزادی بیت المقدس
مشتی بسیج دانش آموزی تو را بس
این بچه شیران در پی صید تو هستند
این بمبها شیرینی عید تو هستند
این گربه که در نقشه میبینی پلنگ است
تاریخ ثابت کرده که استاد جنگ است
یعنی نگه دار آخرین زور خودت را
امروز باید بکنی گور خودت را
البته از نعشت اگر پیکر بماند
از لاشهات یک مشت خاکستر بماند
تهدید کردی سرزمین پارسی را؟
آموختی کامل زبان فارسی را!؟
حالا بخوان، خوانا نوشته روی موشک؛
پایان اسرائیل بر دنیا مبارک!
دست خدا و ذوالفقار حیدر است این
ما یا علی گفتیم و فتح خیبر است این...
202
0
5
ای شب کمین کن این شرر سیلیِ من است
این ساعت هجوم ابابیلیِ من است
هان ای شبِ نشسته به خیبر چه میکنی؟
با وعدههای صادق حیدر چه میکنی؟
با گوشِ جان شنیده جهان این حواله را
فرمانِ سرخ سیّدِ هشتاد ساله را
پیداست، پیکِ یار خراسانی است این
یک سطر از کتابِ «سلیمانی» است این
با صد دلیل محکم و با حجّتی جَلی
با رمز یا محمد و با عزم یا علی
حق رخ نمود و شیشهٔ پندارها شکست
موسی رسید و هیمنهٔ مارها شکست
بر هم زدهست پنجرههای سکوت را
بادی که خوانده فاتحهٔ عنکبوت را
طاغوت خوانده این خطِ آتش دمیده را
این نامهٔ ز سمتِ سلیمان رسیده را
بسماللَه ای غمِ کهن ای قبلهٔ نخست
چشم جهان به روشنی صبحگاه توست
111
0
5
فصل درد است، فصل نبرد است
فصل تشخیص نامرد و مرد است
موسم دل به دریا سپردن
فصل شیران طوفاننورد است
گرچه امروز هر زخم ما را
خندهٔ خوکها دوره کردهست
غرش زخمهایی که داریم
در کمین شغالان زرد است
دست هر کس که در دست مولاست
پرچم فاتح این نبرد است
141
0
5
اینک زمان تیغ و تاوان است.
امروز،
صبح عزا بود.
امشب ولی شام ستیز و امتحان است.
آنک به کین آنهمه خون:
خون زنان و کودکان بیگناهِ خفته در خاک،
خون نجیب زندگیبخشانِ دانش،
خون دلاور قهرمانان جهاد و استقامت،
خون غریبان،
خون شهیدان،
گاهِ نبرد و فصلِ طوفان است.
اینک زمان صبر و سازش نیست.
اینک زمان تیغ و تاوان است.
ای شیوهدانان طریق ناجوانمردی!
ای شبنشینانِ نفور از روز پیکار!
ای در گریز از جنگهای چشمدرچشم
ای از قفا خنجربهدستانِ شبِ تار!
این تیرهای آرش، این سیل خروشان،
این دوزخ جوشان سزای کشتن فرزند ایران است.
فرداست روز حیدر کرّار
ای اهل خیبر! قومِ فرّار!
این رعد و برق سهمگین، این تیغ برّان،
شمشیر مولا نه،
که گوشهای از ذوالفقار شاه مردان است!
این خاک، خاکِ پهلوانان است؛
این شهر، شهر شهریاران است؛
دیروزتان گر وقت عیش و گاه عشرت بود،
خواهید دانست،
اینک زمان تیغ و تاوان است.
شلیک!
آتش!
شلیک!
آتش!
این انتقام کشتنِ فرزند ایران است!
این انتقام کشتنِ فرزند ایران است!
180
0
4.67
به اذن الله، طوفانهای غیرتمند در راهند
بحول الله، سرداران بی مانند در راهند
به نصرالله، میخوانیم آیات رشادت را
عبادالله با سربند و بازوبند در راهند
اگر چندیست با کابوس شبها میپریم از جا
به نورالله، امّا مژده و لبخند در راهند
به ذکرالله، قلبت میشود دریا و دریاتر
که آن امواجِ با مهتاب خویشاوند در راهند
به حبلالله باید چنگ زد، دنیا پر از چاه است
خبرهای خوش از یوسف که میگویند، در راهند
248
0
چند باری بیشتر فرصت باهم بودن نداشتیم اما خدا میداند همان چند بار آنقدر گرم و صمیمی بود، آنقدر افتاده و دوستداشتنی بود که هنوز شیرینی اش زیر زبانم هست.
تقدیم به برادر شهیدم حجتالاسلام امینعباس رشید:
تو چشم روشنی ما شدی، نوید شدی
برای قفل در آسمان کلید شدی
کدام بال و پر اینگونه آسمانت داد
چنان که از افق دید، ناپدید شدی
چگونه اینهمه من بی ثمر تباه شدم
چگونه یکشبه تو این قَدَر رشید شدی
شبیه ما نشدی گرم بازی دنیا
شبیه ما نشدی شیخنا! مفید شدی
خوشا شبیه تو قربانی غدیر شدن
خوشا به حال تو که اینچنین سعید شدی
خوشا به حال تو، از مرگ جان به در بردی
که شام تیره نماندی، که صبح عید شدی
مبارک است نگاه حسین، امین عباس
شبیه صاحب این نام روسفید شدی
مبارک است برادر، مبارک است رفیق
تو جان نباختی و عاقبت شهید شدی
141
0
ما کیستیم؟ رود به طوفان در آمده
رودی که زندهتر شده، دریاتر آمده
ما کیستیم؟ تیر و کمانهای سربلند
شمشیرهای فاتحِ از خیبر آمده
ما کیستیم؟ آن که نکردهست پا به پا
گاهِ نبرد خنجر و سر، با سر آمده
در عصر لال بودن دنیا خوشا به ما
ماییم حرف تازهٔ از حنجر آمده
تقدیر ما قبیلهٔ گلها شهادت است
گل در شب گلاب شدن، پرپر آمده
باری! شهید میشود و ناامید نه
هر کس میان معرکه با حیدر آمده
ما اشتیاق تا به ابد زنده بودنیم
آری! که گفته است که دنیا سرآمده؟
131
0
5
صبح از دل این غبار برمیخیزد
از معرکه بانگ یار برمیخیزد
این خون غدیر است به جوش آمده باز
پیداست که ذوالفقار برمیخیزد
382
0
3
ققنوس شو، از لحظههای شعلهور برخیز
بگشای در غوغای آتش بال و پر، برخیز!
جای نشستن در سکوتِ ایستگاهِ شک
فریاد ایمان باش و بیترس از خطر برخیز
مهری بیفروز ای شجاعت! خستگی ممنوع!
ظلمتشکن! راهی نمانده تا سحر، برخیز!
از عهد بستن با خزان خیری نخواهی دید
ای باغچه! از خوابهای بیثمر برخیز!
حتی اگر در آتش نمرود افتادی
از خاک، ای سرو جوان من، تبر برخیز!
با دوربین، با یک قلم، با اسلحه، با رنگ
فرقی ندارد، مرد میدانِ هنر برخیز!
تا سیلِ طوفانت بشوراند جهانی را
از قتلگاهِ لالهها با چشمِ تر برخیز
ای ذره! تا خورشید با ما باش، بسم الله
برخیز از آیینههای بیخبر، برخیز
با فکر طرحی نو، فلک را سقف بشکاف و
رو در روی ناباورانت، بیشتر برخیز
ای عزم! سوی کارزاری تازه راهی شو
خاکی بیا تا کیمیای عشق، زر برخیز
دریا نه! حرف از صید مروارید در خاک است
اعجاز کن فرزندِ مرز پُرگهر، برخیز!
211
0
شهید کن که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
شهید کن که شهیدان بریده از جسم اند
شهید کن که شهید از ازل همه جان است
ببار تیر بلا لحظه لحظه بر سر ما
که سرو، مستِ همین قطره های باران است
به مورها برسانید از سپاه علی
که نام یک یک سرباز ها سلیمان است
به خون تپیدن و برخاک قطعه قطعه شدن
شبیه یار شدن آرزوی یاران است
به دیده ی تر ما رنگ یأس و رخوت نیست
سپاه عشق کماکان میان میدان است
نه... حزن و سستی از این داغ ها به ما نرسد
که "انتم الاعلون" از اصول قرآن است
حرام می شود از این به بعد خواب شما
که خشم حیدریِ شیعه سخت و سوزان است
...
در انتظار ظهوریم و خوب می دانیم
کنار مهدی ما لشگر شهیدان است
129
0
اول به هم از مشکلات راه گفتیم
پس راه افتادیم و یا فتاح گفتیم
از خاک دشمن بوی الرحمن بلند است
این را به نقل از موشکی آگاه گفتیم
آتشفشانی را که میبینند امروز
بغضی است که ما سالها با چاه گفتیم
گفتی که باید استقامت کرد، کردیم
فرمان تبیین دادی از مصباح گفتیم
ای کاش تهرانی مقدم درس مان بود
این درد با استاد دانشگاه گفتیم
ما حرفهامان سرعت صوتش زیاد است
چیزی که باید گفت را کوتاه گفتیم
623
0
3.67
وطن بسوزد و من در خروش و جوش نباشم؟!
خدا کند که بمیرم وطنفروش نباشم!
خدا کند که بیافتد سرم به دامن میهن
ولی به وقت خطر بار روی دوش نباشم
مگر نه ریشه ما میرسد به شوکت دریا؟
چرا بمانم و چون موج در خروش نباشم؟!
چو مرگ میبرد آخر به هر طریق تنم را
چرا چرا چو شهیدان لالهپوش نباشم؟
منیم جانیم سنه قوربان ده آی گوزل ایران!
به غیر از این چه بگویم اگر خموش نباشم؟!
17507
31
4.14
ببین بغداد را و جوشش زیباترین حس را
خروش جاننثاران «ابومهدی مهندس» را
ببین بغداد را و جوش خون «حاج قاسم» را
ببین تأثیر خون پاک آن مردان مخلص را
عراق و خیزش مختارهای رسته از زنجیر
ببین فریاد ملت را، ببین آواز مجلس را
شنیدم بارها از دولتش بانگ «رجایی» را
شنیدم بارها از مجلسش خشم «مدرس» را
خوشا جمع «حکیم و صدر» و «کُرد و سنی و شیعه»
که بر هم میزند پیمان بیعقلان ناقص را
صدای کامل فتح است این، دنیا نخواهد خورد
فریب نطقبازیهای این خامان نارس را
ببین خم گشتن حکام بدبخت سعودی را
ببین دوشیدن اعراب ثروتمند مفلس را
جهان مبهوت بانگ «یا لثارات» شما ماندهست
نمیبیند کسی «داووس» یا «بینالمجالس» را
الهی از سر این قوم، کم کن سایه ی غم را
بیفشان بر سر این عاشقان گلهای نرگس را
1560
0
5
امتحان کردند مرد امتحان پس داده را
مرد بی همتای موشک های فوق العاده را
امتحان کردند بعد از جان به نرخ آبرو
آن که در موج بلا 《قالُوا بَلىٰ》 سرداده را
یک جهان با چشم خود دیدند در چشمان او
فرق های بین آقازاده و آزاده را
فرصتی شد ناکسان پیراهن عثمان کنند
این هواپیمای از روی خطا افتاده را
فتنه دارد برگ های تازه ای رو می کند
فتنه دارد می فریبد مردمان ساده را
فتنه شرعی فتنه عرفی فتنه قانونی شده
آب دارد می کشد هر روز این سجاده را
وای از آن روزی که دست فتنه گرها رو شود
کو گریز از تیغ، گردن های در قلاده را؟
ما همه سردار حاجی زاده ایم از این به بعد
گیرم از میدان به در کردید حاجی زاده را
دارد از آن سوی این غوغا سواری می رسد
چشم واکن تا ببینی گرد و خاک جاده را
1755
0
4.5
صدای جاری امواج، زیر و بم دارد
که رودخانه همین است، پیچ و خم دارد
تمیز باطل و حق را چه خوب میفهمد
«دلی که غیبنمای است و جام جم دارد»
هنوز مرثیهها از حماسه لبریزند
چکامههایی از این دست، محتشم دارد
حماسههای بزرگ از ملال خالی نیست
که عشق هم لحظاتی به نام غم دارد
سپاه، شعر بلندی به نام ایثار است
اگرچه قافیۀ اشتباه هم دارد
وطنفروش و حرامی چرا حذر نکنند
از او که عشق وطن، غیرت حرم دارد
کسی که لرزه بر اندام شبضمیران است
شباهتی به شهیدان صبحدم دارد
خروش خون خدا قاسم سلیمانی ست
که تا ابد سر پیکار با ستم دارد
1641
0
3