زنبیلش از تمامی گل های فصل، پُر

شاعر: محمدسعید میرزایی

۰۵ تیر ۱۳۹۳ | ۷۶۳ | ۱

از چارشنبه آمد، از چارشنبه ها

با چترِ نیمه باز، و با گیسوی رها
 
انگار از تغزّل باران گذشته بود؛
زیبایی اش چقدر جوان کرد، کوچه را
 
زنبیلش از تمامی گلهای فصل ،پر
لختی کنار پنجره ام کرد، پا به پا
 
عطری شگفت حجم اتاق مرا گرفت؛
عطر سپید مریم، عطر اقاقیا
 
حس کردم آسمانی، در من شکفته است
لبریز بودم از هیجان پرنده ها
 
- بانویِ «بی چه اسم»! چرا؟ بایدم چه کرد؟
با اشتیاقِ «بی چه کنم»، عشقِ «بی چرا»!
 
از چارشنبه آمد، لبخند زد به من؛
در چارشنبه دور شد و رفت، بی صدا
 
تقویمِ «بی چه روز» ورق زد مرا و، رفت
با بادِ « بی کدام جهت»، راهِ «بی کجا»
 
تا نشنوم «نمی شود» اش را به بهت، کاش
نشنیده بود، «دوستتان دارمِ» مرا
 
در چارشنبه گم شد، در چارشنبه ها
با چترِ خیس، پلکِ تر و گیسوی رها... 

محمدسعید میرزایی

  • متولد:
  • محل تولد: کرمانشاه
  • کارشناسی ارشد ادبیات فارسی از دانشگاه تهران
امتیاز دهید:
Article Rating | امتیاز: 4 با 3 رای


نظرات

اسماعیل لشکری
۰۹ بهمن ۱۳۹۷ ۰۷:۳۲ ب.ظ
درود
دفتر شعر این شاعر معاصر را، به‌گونه پی‌دی‌اف نشر نمایید.
ممنون از لطف‌تان.

لشکری از کابل، افغانستان