اگر شراب نبودی که در سرم باشی
چرا درخت شدی تا برادرم باشی؟
چرا شراب نبودی؟ چرا درخت شدی؟
که مثل آینه ای در برابرم باشی
بیا که باز نفهمی چقدر غمگینم
بیا که شاهد لبخند آخرم باشی
نه خواستی که بفهمی نه می توانستی
از این به بعد مگر زخم دیگرم باشی
تو تاج خار منی، بیش از این درنگ نکن!
مگر نیامده بودی که بر سرم باشی