«داشت عباس قلی خان پسری»
پسری با کمر شافنری
عشق رقص و حرکات موزون
لوس و بی مزّه و از خود ممنون
نه خوش آواز، نه خوش حنجره بود
صبح تا شب بغل پنجره بود
با صدایش همه را کر می کرد
بغل پنجره عَرعر می کرد
بس که بیهوده به خود باور داشت
فکر خواننده شدن در سر داشت
مدعی بود صدایش خوب است
جور با گوشه ی «شهرآشوب» است
سالم و صاف و روان می خوانَد
ته صدایش به «بنان» می مانَد
در صدایش کششی پنهان است
مدل حنجره اش «شب خوان»است
توی موزیک اصیل و سنگین
چند تا اسم بلد بود، همین!
همه را مسخ و هوایی می کرد
ادعاهای کذایی می کرد
گرچه عادات بدش ترک نشد
در همان حدّ خودش درک نشد
بس که کارش به ممیّز افتاد
از تب و تاب مجوّز افتاد
نه دلش پاسخ سربالا خواست
نه کسی خیر و صلاحش را خواست
داد با سام و نریمان و جلیل
حلقه ای زیر زمینی تشکیل
عاقبت کار خودش را هم کرد
بی هنر پشت هنر را خم کرد
وارد عرصه ی رپ خوانی شد
رپر نسخه ی ایرانی شد
فرق فحش بد و رپ را نشناخت
غولی از شکل جدید رپ ساخت
جای شعر و ملودی داشت به لب
جملاتی سبک و ضدّ ادب
جزئی از طیف وقیح رپ شد
عاجز از درک صحیح رپ شد
پا به کفش دوسه تا دی جی کرد
راه معروف شدن را طی کرد