سلام
بفرمایید روضه
میان سینه زنان، از حسین دم بزند
نوای طبل، مکرر که زیر و بم بزند
خوش آمدید عزاخانه ی حسین اینجاست
هلا که سینه زنش، سینه در حرم بزند
سیاهی سر ایوان به زیر افتاده
کمک کنید به قاسم، که رنگ غم بزند
تب علی که نیافتاده، زینبم، برخیز
سری به او بزن از درد ناله کم بزند
و دستمال سفیدش که روی پیشانی است
به عمه جان بده تا او دوباره نم بزند
رباب تاب ندارد، علی اصغر را
به دست مرثیه خوان داده تا که دم بزند
گمان کنم که نخورده است شیر، می ترسم
صدای گریه ی او روضه را به هم بزند
بیا، کجایی اباالفضل؟ خواهرت تشنه است
کنار دیگ بمان تا سکینه هم بزند
دل عزیز گرفته، به روضه خوان برسان
در انتهای مراثی گریز هم بزند
و روضه خوان به فرازی رسیده که پدرت
تمام سال کشید انتظار، دم بزند
دو ساعتی است ندیدم علی اکبر را
بگو مقابل بابا، کمی قدم بزند
رقیه دست به دامان آسمان شده تا
برای قافله تقدیر خوش، رقم بزند
و فکر می کند اینبار، ساروان، شاید
به کودکان حرم تازیانه کم بزند....