جمع آیات

رضا مهدی زاده

1396/05/24
آقای بیاتانی
آمدیم
نبودید

هیچی دیگه منتظر شدیم تا بیاین:D

    رضا مهدی زاده

    1396/05/17
    قصه به هر که می‌برم
    فایده‌ای نمی‌دهد
    مشکل درد عشق را
    حل نکند مهندسی!!

    #سعدی

    رضا مهدی زاده

    1396/05/15
    جز اشک اگرچه تحفه ی دیگر نداشتم
    از آستان امن تو سر بر نداشتم

    در خاطر گداست همیشه در کریم
    هرگز امید جز به همین در نداشتم

    باز آمدم، اگرچه اسیر و گناه کار
    هرگز ولی به قهر تو باور نداشتم

    «این قارقار عادت دل تنگی من است»
    من که شباهتی به کبوتر نداشتم

    گفتند گنبد تو که جای کلاغ نیست
    من را ببخش، مامن دیگر نداشتم.

    رضا مهدی زاده

    «از من نترس من که گناهی نکرده ام
    این قار قار عادت دلتنگی من است

    من شعر های خوب خودم را نگفته ام
    این مثنوی نهایت دلتنگی من است»

    آرش پور علیزاده

    رضا مهدی زاده

    1395/06/16
    شما یادتون نمیاد
    اون قدیما
    اینجا شعر نقدم میشد:):|:|
    • ناهيد رفيعيشما يادتون نمي ياد
      اون قديم ترها مي شد ازكسي پرسيد چرا اين سايت مثلا اين قدرپيچيده است؟!
      ازكي بپرسم سوالامو؟!

      ياد كاغذها بخير !!!😭1395/06/17

    • حسن بیاتانی+آقای مهدیزاده
      ما که خوب یادمون میاد برادر و یادمونم میاد که رفقای بامرامی داشتیم اون قدیما1395/06/17

    • حسن بیاتانی+خانم رفیعی
      ما که هر وقت درمورد سایت چه از طریق ایمیل چه کامنت چه پیام خصوصی به شما توضیح دادیم ظاهرا هیچ کدومو شما ملاحظه نفدمودید... آیاایمیلی که آدرسشو ثبت کردید واقعیه؟ اگر پسورد کاربری قبلیتونو فراموش کردید بفرمایید تا از طریق ایمیل براتون ارسال بشه1395/06/17

    • رضا مهدی زادهآقای بیاتانی عزیز
      سلام
      دلم تنگ شده برای شما و تک تک اعضای سایت که اون روز ها جمع صمیمی و پر محتوایی تشکیل داده بودند
      یادش بخیر که اول قدم هارو در شعر با کمک شما و همین اعضا برداشتم و خیلی چیز ها یاد گرفتم
      کاش می شد به نوعی اون جمع رو برگردوند...به عنوان یک پیشنهاد آیا نمیشه یک کارگاه مجازی شعر به شکل یک گروه در تلگرام یا نرم افزار های مشابه تشکیل بدید؟1395/06/17

    • رضا مهدی زادهاولین*1395/06/17

    رضا مهدی زاده

    1395/06/13
    روی تو و حسادت انبوه یاس ها
    گلزار چیست؟ -از رخ تو اقتباس ها

    در تو چقدر جاذبه های طبیعی است
    هی پرت می شوند به سمتت حواس ها

    در تو شکوه عشوه گری در میان شهر
    در من سکوت و دلهره ها و هراس ها

    روبند روی صورت ماهت بزن مباد
    مبهوت تو شوند ستاره شناس ها

    گفتی که:"من کجا و رخ رو سیاه ماه؟
    حال مرا بهم نزن از این قیاس ها"

    «رضا مهددی زاده»

      رضا مهدی زاده

      1394/12/22
      سلام
      غزل مرتکب شدم
      نقد بفرمایید بدون رحم ملاطفت لطفا
      راستی عیدتون مبارک

      "زنی به هیات دوشیزه های دربار است
      که چشم روشن او قهوه های قاجار است"
      《مهدی فرجی》

      رفتم ولی از عشق تو لبریز، مغموم و جگر سوز و غزلخوان
      رفتی ولی آزرده و دلتنگ، چون موج پریشان و خروشان

      سخت است اگرچه گذر از هم، تقدیر نوشته سفر از هم
      هی دورتر و دورتر از هم، رفتیم خیابان به خیابان

      رفتم ولی از دست خودم سیر، لعنت به ستم کاری تقدیر
      تو خیره به این جاده ی دلگیر، من خیره به این شهر چراغان

      از هرچه به غیر از تو بریدم، از فاصله ها درد کشیدم
      شیرین تر از این درد ندیدم، ای عشق مرا سخت بسوزان

      #

      ای قهوه ی چشمان تو قاجار، تصویر مرا سبز نگهدار
      در لحظه ی روییدن دیدار، یک جرعه به من عشق بنوشان


      رضا مهدی زاده
      • رضا سهرابیسلام رضا جان
        طیب الله
        لذت بردم

        بیت دوم رو خیلی دوست داشتم

        تنها نقدی که الان نقدا به ذهنم میرسه اینه که فکر می کنم قافیه هات ایراد داره...1394/12/23

      • رضا مهدی زادهسلام برادر
        عرض ارادت
        عرض دلتنگی
        ...
        و اما بعد
        البته نمیدونم دقیقا از چ لحاظ میگی غلط اما اگه اون منظوری ک داری رو درست فهمیده باشم فک نکنم غلط باشن چرا که حضرت سعدی فرمود:

        ای کودک خوبروی حیران

        در وصف شمایلت سخندان

        صبر از همه چیز و هر که عالم

        کردیم و صبوری از تو نتوان

        دیدی که وفا به سر نبردی

        ای سخت کمان سست پیمان

        پایان فراق ناپدیدار

        و امید نمی‌رسد به پایان

        هرگز نشنیده‌ام که کردست

        سرو آن چه تو می‌کنی به جولان

        باور که کند که آدمی را

        خورشید برآید از گریبان

        بیمار فراق به نگردد

        تا بو نکند به زنخدان

        وین گوی سعادتست و دولت

        تا با که درافکنی به میدان

        ترسم که به عاقبت بماند

        در چشم سکندر آب حیوان

        دل بود و به دست دلبر افتاد

        جانست و فدای روی جانان

        عاقل نکند شکایت از درد

        مادام که هست امید درمان

        بی مار به سر نمی‌رود گنج

        بی خار نمی‌دمد گلستان

        گر در نظرت بسوخت سعدی

        مه را چه غم از هلاک کتان

        پروانه بکشت خویشتن را

        بر شمع چه لازمست تاوان1394/12/23

      • حسین علی پور ایراد داره1394/12/25

      • حسین علی پورخروش +ان - چراغ +ان -بسوز+ان -بنوش+ان - ایراد
        خیابان - غزلخوان -صحیح
        غزل سعدی ایراد قافیه ؟!!!!1394/12/25

      • رضا مهدی زادهاها...گفتم ک مطمئن نیستم چ ایرادی مد نظره:-D
        ما غلط بکنیم ب حضرت سعدی جسارت کنیم:)1394/12/26

      رضا مهدی زاده

      1394/10/09
      سلام
      اومدم...با شعر
      *حافظ منو ببخشه!
      **نقد فراموش نشه

      ما لب سر این باده مستانه نهادیم
      چون شمع به دل آتش پروانه نهادیم
      «جان بر سر این گوهر یکدانه نهادیم
      ما درس سحر در ره میخانه نهادیم
      محصول دعا در ره جانانه نهادیم»

      عشق آمده بر کل قبائل زند آتش
      این شعله عشق است که بر دل زند آتش
      شمعیست کز این شعله به محفل زند آتش
      «بر خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
      این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم»

      رحمت به مبارک قدم آمدنت باد
      صد شکر که مهر تو بر این جان و دل افتاد
      در بند شد آنکس که شد از مهر تو آزاد
      «سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
      تا روی در این منزل ویرانه نهادیم»

      در وصف تو قاصر شده مجموع زبان ها
      در وصف تو قاصر شده ام حضرت دریا
      حک نیست بجز نام تو بر لوح دل ما
      «در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
      مهر لب تو* بر در این خانه نهادیم»

      نه قادرِ به کشف و شهودیم چو حافظ
      نه ماهرِ در اوج و فرودیم چو حافظ
      ما گرچه برایت نسرودیم چو حافظ
      «قانع به خیالی ز تو بودیم چو حافظ
      یا رب چه گدا همت و بیگانه نهادیم...»

      .::رضا مهدی زاده::.

      * در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
      مهر لب «او» بر در این خانه نهادیم

      "حافظ"

      رضا مهدی زاده

      1394/07/28
      *بغض یک ساله ی من شعر نشد...

      چند کار قدیمی:

      لالا بخوابد کودکی که جان ندارد
      خیره نشو این آسمان باران ندارد

      اصغر تحمل کن عمویت قول داده
      عباس بد قولی کند؟ امکان ...

      ***

      ای تیر! جسارت نکنی یک موقع
      با حرمله بیعت نکنی یک موقع

      حالا که می آیی قدمت روی چشم
      به مشک اصابت نکنی یک موقع

      ***

      می گشت به دنبال کسی دور و برش را
      چرخاند در اطراف خودش چشم ترش را

      از دور یلی داشت سرآسیمه می آمد
      صد شکر که می دید یلش را...قمرش را

      به آب رسیدست علمدار سپاهش
      به آب رسیدست ولی بال و پرش را...

      آن سمتت سپس حرمله برداشت کمان را
      بر داشت کمان را و دو تیر سه پرش را

      یک تیر به مشک آمد تر کرد تنش را
      با آب زد آتش همه جای جگرش را

      ::

      می رفت به سمت قمرش حضرت ارباب
      با چشم خودش دید عمودی که سرش را...

      شق القمری باز رقم خورد که ناگاه
      آورد به یادش رخ ماه پدرش را

      فریاد برآمد که «أخا أدرک أخاکا»
      آرام بغل کرد تن شعله ورش را

      ::

      در خیمه همه منتظر آب نشستند
      ماندست چگونه ببرد پس خبرش را...

      آن مرد که می آید از دور حسین(ع) است
      با دست گرفتست چرا پس کمرش را؟...



      رضا مهدی زاده
      • رضا حاج حسینیدو بیتی اول خیلی خوب بود. احسنت

        رباعی هم خیلی خوب بود. اما هجای اول در مصرع آخر بلنده، ولی کوتاه اومده. نمیدونم جزو اختیارات هست یا نه، اما به موسیقی شعر ضربه زده.


        غزلت هم خوبه ولی خب معلومه قدیمیه.

        قبول باشه. اجرت با سید الشهدا1394/07/29

      • مریم خدمتیاین خییلی قشنگ بود :

        ای تیر! جسارت نکنی یک موقع
        با حرمله بیعت نکنی یک موقع

        حالا که می آیی قدمت روی چشم
        به مشک اصابت نکنی یک موقع1394/08/06

      • معصومه کاشانیسلام شعراول مصراع اخرحرف اول که گفتیدبه مشک وزن خراب شده شعرخیلی زیباست1394/08/19

      • معصومه کاشانیدرغزل هم بیت سوم مشکل وزنی داره خیلی راحت می تونیددرستش کنیدشعرخیلی زیباست حیف میشه1394/08/19

      • رضا مهدی زادهسلام...ممنون...البته فکر می کنم هر دو از اختیارات باشند.1394/08/29

      رضا مهدی زاده

      1394/06/18
      سلام
      مهندسی مکانیک
      روزانه
      دانشگاه ارومیه



      پایان:D
      • حسن بیاتانیسلام..به به مبارک باشه... مهندسی مکانیک شیرینیش خیلی سنگینه می دونه که....1394/06/18

      • حمیده رضاییسلام. تبریک میگم. موفق باشید.1394/06/18

      • رضا مهدی زادهعکس سنگین ترین شیرینی دنیا رو براتون ایمیل می کنم:D فعلا تا همین حد ازم بر میاد:D1394/06/18

      • رضا مهدی زادهراستی سلام....و خیلی ممنونم:D هم از شما هم از خانم رضایی1394/06/18

      • مصطفی مالکیمبارکه:)
        منم که سراسری اونی که میخواستم نشد
        میرم آزاد تهران جنوب اولویت اولم:)
        صنایع1394/06/21

      • رضا مهدی زادهمبارک باشه....وای برای ثبت نام استرس دارم:D1394/06/21

      • مصطفی مالکی:D
        1394/06/21

      • خیالِ کجدانشگاه چیه که استرس داشته باشه؟ جَوُوووووون1394/06/21

      رضا مهدی زاده

      1394/05/12
      سلام علیکم جمیعاً
      خاطر حزین بود و شعر تر انگیخت:D(قابل توجه حضرت حافظ):D
      اولاً خیلی ممنونم بابت نقد شعر قبلی که بسیار مفید و با ارزش بود برام
      ثانیاً لطفا بی رحمانه و بدون ملاحظه و فاقد هرگونه رو در بایستی نقد بفرمایید که «نقد» شما سرمایه ماست:D
      ثالثاً یکم عصبانیه لحن شعر ببخشید:D حالم خوب نبود:D
      رابعاً استاد عزیزم آرش پور علیزاده فرمود:
      "تلخی، شبیه آن‌چه می‌بخشند دشمن را
      ای مرده شورِِ مرده شورِِ شعرگفتن را ..."

      و اما شعر:

      لعنت به باران...پنچره...تکرار تنهایی
      لعنت به رسوایی...به رسوایی...به رسوایی

      لعنت به روح مرده توی جسم هوشیارم
      لعنت به من که بعد تو بدجور بیمارم

      لعنت به حجمِ خاطراتت در سرم بانو
      لعنت به اشعارت میان دفترم بانو

      لعنت به هرچه دُور من یاد آورت باشد
      لعنت به مردی که پس از من همسرت باشد

      لعنت به دست دیگری در دست های تو
      لعنت به هرکه در سرش باشد هوای تو

      لعنت به خلوت های مردانه...به باریدن
      لعنت به هر شب مرگ را با چشم خود دیدن

      لعنت به شبهای نخوابیدن...به بیداری
      لعنت به خاکستر شدن در زیرسیگاری

      لعنت به هرچه هست...هرچه نیست...هرچیزی
      لعنت به آبانت...به باران های پاییزی

      به روح پر زخمم که بدجوری ترک دارد
      لعنت به لبخندت، که لبخندت نمک دارد

      ::

      وقتی نباشی زندگی را هم نمی خواهم
      بعد از تو دنیا را نمی خواهم...نمی خواهم

      ای گِل بگیرد خاک گورم پیکر من را
      «ای مرده شورِ مرده شورِ شعر گفتن را»

      پیچیده در اشعار من...پیچیده در من مرگ
      ای مرگ برمن... مرگ بر من... مرگ بر من... مرگ...
      • رضا حاج حسینی

        سلام رضاجان

        شعر خوبی بود. زبان روان و سالمی داشت، اگرچه فکر کنم خوندن شعرای پست مدرن هم بی تاثیر در زبانت نبوده...

        اما نکته ای که اینجا مطرح میشه اینه که رسالت شاعر چیه؟!! و دوم اینکه شاعر با شعرش، چجوری داره خودش رو معرفی میکنه؟ هرچند اگه شعر در مورد خودش هم نباشه، اما نگاه شاعر به مسائل در شعر، داره اونو معرفی میکنه.

        در رسالت شعر، فکر میکنم یکی از رسالت های شاعر زیبا نشان دادن چیزهایی است که مردم عوام به زیبایی اون پی نبردند، نه زشت نشون دادن چیزهایی که مردم قائل به زیباییش هستند...

        دوم اینکه شاعر نباید با شعر خودش رو اونقدر کوچیک نشون بده که بگه که حالا که من اعصابم خورده یا شکست عشقی خوردم، دیگه به همه چی لعنت... لعنتی که در ادبیات دینی خیلی بر گفتنش حساسیت نشون داده شده، تا جایی که گفته شده اگه کسی لعنت نابحقی گفت، این لعن به خودش برمیگرده...

        حالا ما با این شعر به راحتی لعن کنیم چیزهایی رو که لطافت و پاکی ازش میباره؟! لعنت به باران؟!!! لعنت به پنجره؟!! لعنت به هرچه هست؟!! لعنت به ...؟!!! فکر میکنم اصلا قابل قبول نیست... هر قدر هم که شاعر عصبانی باشه...
        باید اونقدر دلش بزرگ باشه، که دنیایی رو به باقی موندن یه پر کاه در دهان مورچه ببخشه... روح شاعر بزرگتر از این حرفاس...

        1394/05/12

      • خیالِ کج

        رضاجون نکشیدی نمیدونی (شکلک خنده ندااااریم)1394/05/13

      • خیالِ کج
        من که خیلی خوشم اومد

        وحدت حس قشنگی توشه

        آقارضا جون بدان ایدک الله و رعاک آدمیزاده از حالات گونه گون رنج میبرد و اینکه

        من و تو که ماییم به خوشی اشارت کنیم نامرادی نابوده نمی شود

        باید که نامرادی به شکلی بیرون بریزد تا زلالی حاصل آید و اگر مثلا کسی گرهی در جان دارد نشاید که او را گفت دهان بربند(مودبانه خفه!)! عقده گشایی نکن چراکه اگر نگشاید جانش میرد...1394/05/13

      • رضا حاج حسینیخیال جان، قبول ندارم حرفتو.
        مسئله نوع نگاه به شعر و رسالت شاعره که مباحث ریشه ای داره و از اقتضاء کلام خارجه...

        پس بی خیال میشویم.1394/05/13

      • عباس انصاریلعنت به لبخندت، که لبخندت نمک دارد1394/05/13

      • عباس انصاریلعنت به لبخندت، که لبخندت نمک دارد1394/05/13

      • عباس انصاریلعنت به لبخندت، که لبخندت نمک دارد1394/05/13

      • عباس انصاریدقت داشته باشید مثل همیشه من یبار ننوشتم سایت 3 بار تکرار کنه !
        من خودم 3 بار نوشتم ...
        این یه مصرع به کل شعر می ارزه
        حالا حسابش را بکنید کل شعر خوب بود این یه مصرع چی بود !1394/05/13

      • خیالِ کج
        خوب حاج رضاجون شما خیلی ایده آلیستی نگاه میکنی باید مراتب آدمها را پذیرفت چرا توقع داری شاعر از دریچه نگاه شما آن چیزی را ببیند که شما میبینی اتفاقا این بحث خوبی هست اگه دوست داشتی ادامه بدیم1394/05/13

      • بهار ایمانی رادسلام
        بعد خواندن شعر داشتم به تاثیر فوق العاده زبان فکر می کردم.این احساس غم وتنفر که بعد خواندن شعر به مخاطب دست میده نشان ازتوفیق شعر دربیان احساس شاعر داره، همان چیزی که به عنوان روح شعر ازش یاد میشه..
        اگرچه شاعر خودش در دمیدن روح مستقل در کالبد شعر اختیار داره و بهتر است شعر احساس شادمانی و امید به مخاطب بدهد تا ناامیدی و غم وتنفر و ناکامی اما من هم تا اندازه ای با آقای حاج حسینی موافقم که باید در انتخاب کلمات که هرکدام بار معنایی خاصی دارد وسواس بیشتری به خرج داد.
        شما نگاه کنید کلمه ی شب، رسوایی، مرگ، بی خوابی، سیگارهرکدام چه بار سنگینی روی دوش مخاطب می گذارند و اصلا چقدر این واژگان در اشعار دیگر شاعران که القا کننده ناامیدی است تکرار شده.
        اکثر ابیات متاسفانه گرفتار مستقیم گویی شده ، مثلا:
        لعنت به روح مرده توی جسم هوشیارم
        لعنت به من که بعد تو بدجور بیمارم

        لعنت به حجمِ خاطراتت در سرم بانو
        لعنت به اشعارت میان دفترم بانو

        اما بیت هفتم اینگونه نبود واز نظر من یک بیت خالص بود وشاه بیت شعرتون.
        لعنت به شبهای نخوابیدن...به بیداری
        لعنت به خاکستر شدن در زیرسیگاری


        1394/05/13

      • بهار ایمانی رادوبیت نهم هم البته بیت خوبی بود.

        به روح پر زخمم که بدجوری ترک دارد
        لعنت به لبخندت، که لبخندت نمک دارد
        1394/05/13

      • رضا حاج حسینیربطی به ایده آل بودن نداره خیال جان. بحث در مورد فلسفه وجودی شاعره. اصلا چرا شاعر وجود باید داشته باشه و تا کجا میتونه وجود داشته باشه و در چه حدی حق داره ابراز وجود کنه؟!!!

        شاعر مثل سخنران میمونه با این تفاوت که زبانش زیباتر و طبیعتا ماناتره و خیلی از اوقات تاثیرگذارتر...
        در کجای جهان این اعتقاد وجود داره که سخنران هر چیزی که دلش بخواد میتونه بگه؟!! الان ما کدوم سخنرانی ها رو می پذیریم؟ صرف نظر از اینکه سخنران دینداره یا کافر لاییک، باید سخنرانیش پشتوانه ی علمی، اخلاقی یا دینی داشته باشه تا قبولش کنیم. و الا هر قدرم زیبا حرف بزنه، میگیم همه ش اراجیفه. درسته؟!!!

        در شعر هم همینطوره. شعر ابزاریه برای انتقال بهتر و تاثیرگذارتر مفاهیم. شعر قالبه، اینکه در این قالب چه چیزی میتونیم بریزیم، مهمه. ممکنه بعضیا شربت بریزند و بعضیا زهر. نمیشه به خاطر اینکه قالبش زیباست، اجازه بدیم هر چیزی توش ریخته بشه.

        البته این شعر مصداق صحبتم نیستااا، شاعرشم که عزیز و دوست داشتنیه و خودش فوق العاده دغدغه منده...
        ولی صحبتم اینه که با همین استدلال ها که شاعر باید حرف دلشو بزنه و هزار چیز دیگه، توی خیلی از جمع های غیر مذهبی، حقیقت شعر رو به لجن کشوندند...

        به نظرم ما و شمایی که مذهبی و ولایی هستیم، باید خیلیییی بیشتر از این حرفا دغدغه و حساسیت به خرج بدیم.1394/05/14

      • خیالِ کج
        اولا که سخنرانی با شعر خیلی متفاوته (و شاید اشکال سخن شما در همین یکی دانستن شعر و سخنرانی باشد)

        خب آدمهای ارزشی هم حالات یکسان ندارند آدم همیشه در یک حال ایده آل نیست

        این نگاه سفارشی (حتی اگه سفارش دهنده خود شاعر باشد مثل همین بقول شما دغدغه مندی که گاهی باعث میشه شاعر خودش به خودش سفارش بده) آسیب های جدی در تاریخ شعر به شاعران مذهبی زده است

        1394/05/15

      • خیالِ کجشاعر بهتره که خودش باشه که البته این خود در مراتب مختلفی قرار داره و در معنای ارزشی و مثبتش در مسیر شدن و سلوک قرار میگیره و در هر مرتبه هم بروز و ظهوراتی دارد

        یعنی هم شاعران مختلف در جایگاه و مقام های روحی و معنوی متفاوتی قرار دارند هم یک شاعر در دوره های مختلف سنی و سلوکی خودش

        اما در این با شما موافقم که باید آفات و موانع را تذکر داد در همین حد ، نه اینکه زیر آب شعر و شاعر را بزنیم ( البته شما اینکار را نکردی و لی رنگ بوی این را داشت)

        نتیجه این میشود که با این نگاه هیچ اظهار نظری درباره خود شعر که زبان روان و احساس مداومی داشت نشد(بجز خانم ایمانی)
        بهتر اینست که با نگاه همدلانه شعر نقد بشود و امتیازات و ضعفهایش گفته بشود و البته تذکرات آیین نامه ای! هم داده بشود1394/05/15

      • رضا مهدی زادهسلام...من یه اظهار وجود بکنم:D ممنونم اقای حاج حسین...خانم ایمانی...و خیال کج عزیز:D بحث خوبی مطرح شد ولی چون شعر خودم درگیره نمیتونم شرکت کنم:D ...در انتظار نقد های بیشتر....1394/05/16

      • رضا مهدی زادهوالبته تشکر از اقای انصاری...در انتظار نقد های بیشترم همچنان:D1394/05/16

      • رضا حاج حسینیاختلاف نظر ما در نوع نگاه ما به شعره. نگاه آلی یا اصالی..؟ مسئله این است...1394/05/17

      • خیالِ کجحقا که آخوندی عزیز دل برادر1394/05/20

      • بهار ایمانی رادخوبیه شعر به اینه که چون همیشه حرفی برای گفتن داره آزاده ی آزاده است و عضو هیچ حزب وگروهی نیست.1394/05/20

      • رضا حاج حسینیکی گفته شعری که عضو هیچ حزب و گروهی نباشه، خوبه؟!!1394/05/27

      • بهار ایمانی رادبا کمال اعتماد بنفس من!1394/05/28

      رضا مهدی زاده

      1394/05/10
      شاعر فرمود که:
      نام کسی را در قنوتت گریه کردی؟
      از "آتنا" گفتن "عذاب النار" دیدی؟

      (کاظم بهمنی)

      رضا مهدی زاده

      1394/05/06
      18:|
      .
      .
      .
      .
      .
      .
      .
      تو با غزل هایت عسل هایت بغل هایت، با هرکه باشی‌ سعدی شیراز خواهد شد
      در بینتان هر روز یک شعر و دو تا «بوسه»، منجر به «بازی ِ زبانی» میشود مریم

      من خوب میدانم تو با هر کس که میخندی ، مثل من از او قول های خیس میگیری
      من خوب میدانم چه میگویم...چه میگویم؟؟... آدم همینطوری روانی‌ میشود مریم!
      • رضا مهدی زاده:«مهدی غلامی»1394/05/06

      • خیالِ کج

        وقتی که می فهمد که تو او را نمیخواهی، وقتی که هی خط و مسیرت را عوض کردی

        لحن غزل واسوخت می گردد علیه تو، بین من و "او"ها تبانی میشود مریم!1394/05/06

      • خیالِ کج

        لحن غزل واسوخت خواهد شد علیه تو.....1394/05/07

      • رضا حاج حسینیلااله الا الله....

        اینجا خانواده رد میشه، شعرای 18+؟!!!!1394/05/07

      • رضا مهدی زادهمن که اولش هشدار نوشتم...اونقدرام +18 نبود فقط یکم بود:D1394/05/07

      • خیالِ کج

        حاج رضا بنده سعی کردم با این بیت زهرشو بگیرم و چندسال بیارمش پایین 181394/05/09

      • حسن بیاتانیداشتیم؟1394/05/09

      • رضا حاج حسینیخیال جان. بیت خوبی بود، آفرین
        1394/05/09

      • رضا مهدی زادهنداشتیم؟:D خب بابا اونقدرا هم اونطوری نیس شما صداشو در نمیاوردید کسی حواسش نبود:D ولی خوب گفته دیگه:D1394/05/10

      • رضا مهدی زادهنه اون اشتباه تایپیه قول های خشک منظور شاعر بوده:D1394/05/10

      • رضا مهدی زادهنه اون اشتباه تایپیه قول های خشک منظور شاعر بوده:D1394/05/10

      • رضا مهدی زادهنه اون اشتباه تایپیه قول های خشک منظور شاعر بوده:D1394/05/10

      • رضا مهدی زادهنه اون اشتباه تایپیه قول های خشک منظور شاعر بوده:D1394/05/10

      • رضا مهدی زادهیا خدا...من فقط یه بار گفتم...چرا 4 تایی شد:|1394/05/10

      • عباس انصاری
        مگه داریم ؟
        مگه میشه ؟1394/05/10

      رضا مهدی زاده

      1394/04/27
      کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ دلی
      هی بگویم بعَلیّ ٍ بعلی ٍ بعلی

      (مهدی جهاندار)


      این رمضان هم گذشت...

      رضا مهدی زاده

      1394/04/25
      بسم الله الرحمن الرحیم
      جناب آقای رئیس‌جمهور
      با سلام و تحیت و تشکر از زحمات فراوان جنابعالی، اولاً لازم میدانم از تلاش پیگیر و پرطاقت هیئت مذاکره‌کننده‌ی هسته‌ئی صمیمانه تشکر و قدردانی کنم و پاداش الهی را برای آنان مسألت نمایم، سپس، به سرانجام رسیدن این مذاکرات، گام مهمی است، ((((((((با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیش‌بینی شده قرار گیرد """"""و آنگاه در صورت تصویب""""""، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود.)))))))) به خوبی میدانید که برخی از شش دولت طرف مقابل به هیچ رو قابل اعتماد نیستند.
      از ملت عزیز انتظار دارم که همچنان وحدت و متانت خود را حفظ کنند تا بتوان در فضای آرام و خردمندانه به منافع ملی دست یافت.
      والسلام علیکم و رحمه‌الله
      سید علی خامنه‌ای
      ۱۳۹۴/۴/۲۴

      رضا مهدی زاده

      1394/04/24
      تو را سریست که با ما فرو نمی‌آید
      مرا دلی که صبوری از او نمی‌آید

      (حضرت سعدی)

        رضا مهدی زاده

        1394/04/24
        اقای عراقچی در استانه توافق نهایی این تصویر رو منتشر کردند

        رهبر معظم انقلاب (مد ظله العالی):
        «اصرار دارم بر تثبیت حقوق ملّت ایران، از جمله مسئله‌ حقوق هسته‌ای؛ اصرار داریم بر اینکه از حقوق ملّت ایران یک قدم عقب‌نشینی نباید بشود. ما البتّه در جزئیّات این مذاکرات مداخله نمی کنیم؛ یک خطوط قرمزی وجود دارد، یک حدودی وجود دارد، این حدود باید رعایت بشود؛ این را گفتیم به مسئولین و موظّفند که این حدود را رعایت کنند؛ از هارت‌ وهورت دشمنان و مخالفان هم واهمه‌ای نداشته باشند و ترسی به خودشان راه ندهند.»


        #من_دیگه_حرفی_ندارم:|
        • بهار ایمانی رادخوشم اومد....1394/04/24

        • رضا مهدی زادهچه برجام بد فرجامی....دست کم شش خط قرمز صریح رهبر معظم انقلاب رو دیدم که صراحتاً نقض شده بود در برجام...صفین شد...خدا رحم کنه!1394/04/24

        • خیالِ کجعجله نکن جوون1394/04/26

        • رضا مهدی زاده 3 نکته مهم و قابل تامل در نامه رهبری:
          رهبری در این نامه:
          اولا فرمودند پایان مذاکرات گام مهمیست(لذا قائل به توافق نیستند بلکه اونچه رخ داده رو صرفا پایان مذاکرات می دونند)
          ثانیا فرمودند در صورت تصویب(لذا هیچ چیز تمام شده نیست و طبق فرمایش رهبری سیر قانونی به دقت باید طی بشه)
          ثالثا فرمودند جلوی بد عهدی را بگیرید(یعنی در متن نواقضی وجود دارد که باید ویرایش بشه)1394/04/26

        رضا مهدی زاده

        1394/04/20
        خدای بزرگ وار [درباره ماجرای جنگ احد] مسلمانان را به عبرت و تامل دعوت می کند، می فرماید ما وعده خودمان را عمل کردیم، گفته بودیم که شما بر دشمن پیروز خواهید شد و شدید اما بعد از آنی که این 3 خصوصیت در شما پدید آمد ضربه آن را خوردید؛ این سه خصلت عبارتند از:

        اولاً «تَنازَعتم فی الأمر»، با همدیگر اخلاف کردید، وحدت کلمه و وحدت صفوف را به هم زدید
        ثانیاً «فَشِلتم»، سست شدید، آن شور و حماسه و کمر بستگی و پا در رکابی اول کار را از دست دادید
        ثالثاً «عَصَیتم»، از فرمان پیغمبر و رهبر و آن کسی که مسئول اداره شما بود اجتناب ورزیدید و سر باز زدید

        این سه صفت که در شما پیدا شد دشمن این مجال را پیدا کرد که از پشت به شما ضربه وارد کند و عزیز ترین فرزندان اسلام به خون و به شهادت و در بستر افتخار افتاد و عالَم اسلام از ناحیه ی از دست دادن یک چنین شخصیتی خسارت دید.

        (انسان 250 ساله/ص 48)

        چشم وا کن احد آیینه ی عبرت شد و رفت
        (سید حمید برقعی)

        تاریخ همیشه تکرار خواهد شد

        رضا مهدی زاده

        1394/04/15
        ای ماه سر به مهر! سر از سجده بر مدار
        تیغی طمع نموده که شق القمر کند

        "ناشناس"

        التماس دعا

        رضا مهدی زاده

        1394/04/09
        این شعر رو فقط به عشق استاد خیال کج عزیز می زارم:D
        امید وارم خوشتون بیاد
        اینم لینک وبلاگ شاعرش:http://21tir.blogfa.com/

        فاکتور داربست و نصب بنر

        سر رسید شعار امسال و

        ارتش بیست میلیونی... تکبیر

        ارتش کارت های فعال و



        اقتصاد کمی مقاومتی

        بازتولید پتک و بیل و کلنگ

        سریال های فاخر کره ای

        موضع مادر عمو پورنگ



        فاز تخریب دولت قبلی

        با هدفمندسازی مردم

        طرح تغییر نام یک کوچه

        از مفتح به لادن چندم



        این طرف حوزه های علمیه و

        آن طرف کمپ رقص و آواز است

        گربه های شریف کارگزار

        در دیزی هنوز هم باز است



        دم سگ تا ابد همین جوری ست

        و همین جور ذات بعضی ها

        لرزش روح پرفتوح امام

        دفتر خاطرات بعضی ها



        از سیاست زیاد حرف نزن

        حرکت ما چراغ خاموش است

        مجلسی که ملات میگیرد

        دولتی که بساز بفروش است



        جنگ شد، فحش مخملی دادند

        افسر ما ستون پنجم شد

        پسر نوح با بدان بنشست

        خاندان مطهری گم شد



        عقده ای ها شلنگ و تخته زدند

        در فضایی که باز تر شده بود

        طبق تحقیق شاهدی عینی

        مرغ همسایه غاز تر شده بود



        یادمان داده اند که: خفه شو

        جلوی در نباش، راه برو

        بعد با کدخدا بگو و بخند

        بعد پشت ((فرودگاه)) برو



        فیلم ما را بگیر، راحت باش

        دوربین و صدا که تنظیم است

        توی این سینه دردها داریم

        شربت سینه حیف تحریم است

        ↔...

        "مرتضی عابدپور لنگرودی"
        • رضا مهدی زادهاقای بیاتانی یه امکانی در سایت ها معمولا هست مطالب طولانی بخشی شون محو میشه و دکمه "ادامه" یا چیزی شبیه به اون ظاهر میشه
          خواستم پیشنهاد بدم برا جمع ایات از اونا بزارید:D1394/04/09

        • خیالِ کجممنون اقای مهدی زاده

          چندتا شعرهاشون رو خوندم شعرهای خوب و با احساسی بودند مثلا همین شعر آخری درباره طیبه واعظی

          ولی خب هنوز کار داره تا رتبه طنز برسه البته خود ایشون هم به عنوان شعر طنز نگفته اند

          مشکل اینجور شعرها همونطور که قبلا بحث کردیم غلبه احساس هست

          یعنی شاعر ناخودآگاه و گاهی خودآگاه یا تحت تاثیر جناح و گروهش یا علاقه اش یا حتی به سفارش زیاد به سوژه نزدیک میشه و با سوژه درگیر میشه و این آغز ناطنزی است چراکه طنز نگاه از بالاست


          اگر بپذیریم که که در شعر عاشقانه احساس غلبه دارد و در شعر آیینی احساس و منطق به اندازه مساوی دخیل هستند
          در شعر اعتراض و طنز باید عقل و منطق غلبه داشته باشه

          مخلصم1394/04/09

        • خیالِ کجآغاز1394/04/09

        • م.کمیل احمدیببخشید خیلی بی محتوا و غیر مودبانه بود.
          من نمیدونم شاعر چرا اسم مادر یه شخص محترم رو توی همچین شعر سخیفی میاره؟ مادر دیگران به اندازه مادر خودمون ارزش و مقام داره، واقعا به من بر خورد که اسم مادر عموپورنگ اینطوری توی این شعر آورده شده.

          یه جای دیگه اسم امام رو کنار دم سگ و... میاره، این اوج به هنری و بی سلیقگیه.
          آخه شاعر این همه سیاست زده؟ این همه منفی باف؟1394/04/09

        • رضا مهدی زادهسلام جناب خیال کج عزیز (کاش اسم شریفتون رو می دونستم)
          البته همونطور که گفتید ایشون شعر طنز ننوشتند ولی موافقم با گفته هاتون
          اقای احمدی
          من نمیخوام بی خود از شاعر دفاع کنم برید به خودش بگید تو وبش دفاع میکنه خودش از خودش اما
          مگه توهینی به مادر عموپورنگ شد؟
          ضمنا اون بند دفتر خاطرات بعضی ها کجاش بده؟
          چه ربطی داره این که تو یه بند کلمه دم سگ و امام با هم اومده؟
          مگه خدای نکرده نسبت بدی به امام ره داده شده؟
          اینکه انقدر عصبانی هستید البته فکر کنم دلیل سیاسی تری داشته باشه:D

          ما بیشتر مخلصیم استاد خیال کج عزیز:D1394/04/09

        • خیالِ کجبند دم سگ یکی از مصادیق همون مطلبی هست که عرض کردم

          بنده هم -با اینکه خیلی حال میده- ولی چون اقای بیاتانی متاسفانه این لذت رو دریغ کرده ، به نیت جهاد نفس مجبورم که بگم استاد نیستم!1394/04/09

        • رضا حاج حسینیقشنگ بود...1394/04/09

        • اصغر چرمي حاج رضا
          آموزه های بد؟!!!!!!
          نداشت؟
          1394/04/09

        • رضا حاج حسینیداشت؟!!!1394/04/09

        • رضا مهدی زادهنه نداشت:D1394/04/09

        • خیالِ کجاستاد مهدی زاده

          داشت

          استاد حاج حسینی

          داشت1394/04/10

        رضا مهدی زاده

        1394/04/04
        می چرخی و آئینه های سقف در من، می ایستی، آئینه های سقف در تو
        اینکه چه ها آئینــه در آئینـــه دیدم، بهتــــر فقــط بینی و بین الله باشد
        "محمد حسین ملکیان"
        ... ادامه ...

        تصویر من

        درباره من

        • اهل*******,*******

        • محل کار

        • تحصیل در

        • وبلاگ

        • وب سایت*******