جمع آیات

اینجا چقد خلوته تِ تِ تِ
صدا توش میپیچه هِ هِ هِ هِ
    من مست و تو دیوانه
    ما را که برد خانه؟!

      حسن بیاتانی

      1392/11/27
      نیازمندی ها:

      به یک عدد آقای هادی مقیسه نیازمندیم...
      عاقل به کنار آب تا پل مي جَست
      دیوانــــه ی پا برهنه از آب گذشت
      يك نفر

      پول يك مملكتي را يك جا

      رفت يك گوشه نشست

      خوب تا آخر خورد!
      و در آن شب تاریک که خورشید از فراز ابر ها میتابید پیر مردی جوان تنها زیر درخت با خانواده ی خود ایستاده دراز کشیده بود..
      • ایمان کریمی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

        هنگ کردم !!!!!!!1392/02/20

      • محمد هادی مقیسهو در آن شب تاریک که پیرمردی تنها زیر درخت با خانواده خود ایستاده بود خورشید بر فراز ابرها مثل جوانی دراز کشیده بود.1392/02/20

      • محمدمهدی عبداللهیاحسنت1392/02/20

      • حسن بیاتانیخیلی کار جالبیه...ای کاش ادامه پیدا کنه....
        ممنون از شما...1392/02/21

      • عباس انصاریادامه داره ...

        من کاملش را شنیدم ...1392/02/21

      • فاطمه رهرویجالب بود1392/02/22

      دلم احساس غم دارد دراین انبوه ویرانی
      کمی تا قسمتی ابری، و شاید باز بارانی
      چند روز پيش استادمون يه كشف خيلي قشنگي سر كلاس كردند من خيلي خوشم اومد همش ميگم اي كاش يكي باهاش لا اقل يك بيت شعر بگه:
      مي گفتند:
      صوفيان كه موقع سماع كردن وقتي دستفشاني (آستينهاي بلندشونو به چپ و راست مي چرخونند) نماد كنار زدن دنياست، كنار ردن دنيا و تمام دلبستگيهاش در راه خدا.
      {اگه سماع ديده باشيد حتما ديديد اين كارشونو}
      بعد استاد در ادامه گفتند:
      امام حسين-ع- در كربلا مدام دستفشاني ميكرد.
      • ایمان کریمیفکر میکنم چیزی شبیه این باشه
        نمیدونم چقدر ربط داره ، اصلا داره ؟؟ داریم ؟؟ مردم ؟؟
        ببخشید:
        این یه بیت :
        دست افشان ، پایکوبان می روم
        بر در سلطان خوبان می روم1392/02/20

      • ایمان کریمیپس میزنم هرآنچه که جز تو به من رسد
        شاید برای هدیه سری دست و پــا کنم 1392/02/20

      • معصومه حسن زادهبيت دوم برا خودتون بود؟كامنت دومو ميگم1392/02/20

      • محمدمهدی عبداللهیایشالله1392/02/20

      • محمد هادی مقیسهبا عرض معذرت به نظر من کشف خوبی نیست اصلا نیاز نیست کار صوفی ها رو به حالات امام حسین علیه السلام ربط بدیم.1392/02/20

      • گلستانهمنم راستش این کشف رو دوست نداشتم، خب البته نظر شخصیم بود1392/02/20

      • ایمان کریمیسلام بیت دوم بله
        ولی نمیدونم مگه در صوفی گری از دست افشانی و سماء استفاده میکنن ؟؟؟؟1392/02/20

      گمان مبر که دگر بی‌ تو زنده خواهم ماند
      به عزت و شرف لا اله الا الله...

      محمد مهدي سيار
        پدرم میگوید کتاب
        مادرم میگوید دعا
        و من خوب میدانم
        که زیباترین تعریف خدا را فقط باید از زبان گلها شنید...

        مرحوم حسين پناهي
        ﺳﻼﻡ، ﺍﺯﮐﺮﺑﻼﯼ ﻣﻌﻠﯽ ﻭ ﺑﻴﻦ ﺍﻟﺤﺮﻣﯿﻦ ﺭﻭﺑﺮﻭﻯ ﮔﻨﺒﺪ ﺁﻗﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ﻉ) ﻭ ﻣﻘﺒﺮﻩ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﺍﻟﻌﺒﺎﺱ (ﻉ) ﺩﻋﺎﮔﻮﻯ ﺷﻤﺎ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺤﺘﺮﻣﺘﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﺪﮐﻪ ﻣﺎﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. ﻟﺬﺍ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﺩﻋﺎﯾﺘﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ.
        • محمدمهدی عبداللهیسلام
          همینکه از منزل هم دعایمان کنید خدا را شاکریم
          آخه بعد منزل نبود در سفر روحانی
          ضمن اینکه روایت داریم همین که از راه دور هم دست ها را بر سینه بگذاریم و 3 مرتبه بگوییم صلی الله علیک یا اب عبدالله
          ثواب زیارت رو برایمان می نویسند
          التماس دعا1392/02/20

        • معصومه حسن زاده:)1392/02/20

        • فاطمه رهرویسعادت مغتنمي است همين دل سوختن هاي گاه و بيگاه...1392/02/20

        • ایمان کریمیهمان هم به جانمان کافی ست
          ممنون1392/02/20

        میازار موری که دانه کش است
        بترس از عمویش که چاقو کش است
        اوه اوه
        • ایمان کریمیمیازار موری که دانه کش است
          که جان دارد و جان شیرین خوش است !!!

          الان چه حسی نسبت من دارند دوستان با این جواب ؟؟؟؟
          خودم که خیلی خوشم نیومد از این کارم !!!1392/02/18

        • رسول ضمیران:-(1392/02/18

        • رسول ضمیرانمن باهاتون موافقم آقای کریمی
          :-)1392/02/18

        • ایمان کریمیواقعا کار زشتی کردم ؟؟؟؟
          خانم حسن زاده عذر بنده رو بپذیرید !!!!!
          رفتم توبه کنم برگردم !!!1392/02/18

        • معصومه حسن زادهنچ نچ نچ نچ نچ :| سرققت ادبي تو سايت به اين روشني؟!
          حالا من بزرگواري ميكنم هيچي نميگم غزل كاتر منو دزديدين! :|
          1392/02/18

        • معصومه حسن زادهغزل منو دزديدين!1392/02/18

        • معصومه حسن زادهعاغا اصن اعتراض دارم!
          يه نگاهي به دور برتون بندازين!
          تو اين سايت هيچ كامنتي رو كه نميشه حذف كني هيچي!
          دكمه ي ويرايش كامنت هم نداره!
          خوب آدم اشتباه تايپ ميكنه بعد تو كامنت بعدي بايد هي درستش كنه!
          خوب يه كم هم به غكر آبرو ما باشين خوب!

          :|1392/02/18

        • معصومه حسن زادهلعنت خدا به دل سياه شيطون!
          اون فكر هيت نه غكر
          :|1392/02/18

        • معصومه حسن زادهاون هست است نه هيت!
          :|
          1392/02/18

        • محمد هادی مقیسهمی خواید حرفاتون رو به من بگید من بنویسم؟1392/02/18

        • محمدمهدی عبداللهیلعنت بر شیطان...1392/02/18

        • رسول ضمیراناحسنت آقای مقیسه1392/02/18

        مرا به خاطرت بسپار
        خاطرت را به من مسپار

        شاعر:همون خانومه تو جلسه شعر استاد حسيني!
        :))
        ﺳﺮﮔﺬﺷﺘﻤﺎﻥ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﻮﺩ
        ﻣﺎ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺁﻣﺪﯾﻢ
        ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﯿﺎﻣﺪ
        بی آنکه خواسته باشی
        پیامبری هستی
        و معجزه ات تنها
        تصویر کوچکی است در قاب پنجره ام.
        تصویر دختــری که هنوز
        شیطنتش،
        قاصدکی کوچک را تا پیچ کوچه دنبال می کند
        و گیسوانش در باد
        سرچشمه تمام رودهایِ زمین است.

        "گروس"
        هر روز در سکوت خیابان ِ دوردست
        روی ردیف نازکی از سیم می‌نشست

        وقتی کبوتران حرم چرخ می‌زدند
        یک بغض کهنه توی گلو داشت... می‌شکست

        ابری سپید از سر گلدسته می‌پرید:
        جمع کبوتران خوش‌آواز خودپرست

        آنها که فکر دانه و آبند و این حرم
        جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست

        آنها برای حاجتشان بال می‌زنند
        حتا یکی به عشق تو آیا پریده‌است؟

        رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان
        از غصه‌ی کلاغ، کلاغی که سخت مست...

        ابر سپید چرخ زد و تکه‌پاره شد
        هرجا کبوتری به زمین رفت و بال بست

        باران گرفت - بغض خدا هم شکسته بود
        تنها کلاغ روی همان ارتفاع پست،

        آهسته گفت: من که کبوتر نمی‌شوم
        اما دلم به دیدن گلدسته‌ات خوش‌ست

        مژگان عباسلو

        پ ن: همين الان اومدم سايت ديدم انگار بعضي دوستان دارن ميرم مشهد
        خيلي دلم سوخت چون دو ساله قراره بريم نميشه!
        دلم بد جور امام رضا ميخواد...
        :(
        التماس دعا
        ورود خودم رو خوش آمد ميگم بهتون!
        :)

        تصویر من

        درباره من