جمع آیات

رضا حاج حسینی

1396/04/10
توی این فکرم که حدود دو ماهه هیشکی نیومده توی جمع
بیاید چند وقت یه بار لااقل یه سری بزنیم و با یه دستمال نم دار، گرد و خاک جمع آیاتو پاک کنیم...
  • خیالِ کجسلام بر حاج رضای گل
    بیا تا گرد وخاکش را بگیریم1396/05/05

  • رضا حاج حسینیموافقم...
    من آقای ضمیران رو میارم کمک، شما هم آقای اصغر چرمی و امیرحسام و...
    خوبه؟1396/05/08

  • روح اله سرداری سلام حاجی
    چرا یه سر به ما نمیزنی1396/07/27

رضا حاج حسینی

1396/01/28
به باران فکر کن... باران نیاز این بیابان است
ترک های لب این جاده از قحطی باران است...

رضا حاج حسینی

1396/01/09
من به آیات، به آیینه، به تو مدیونم...

(مخاطب خاص: آقای بیاتانی) :)
  • حسن بیاتانیسلام و ارادت
    لطف دارید برادر، آیات هم به شما مدیونه1396/01/16

رضا حاج حسینی

1395/11/14
سلام
طرح جدید سایت رو به همه اعضاء و مسئولین، تبریک عرض میکنم...
ان شاءالله شور و حال جدیدی به اعضاء بده.

از آقای بیاتانی و کاوه عزیز و دیگر زحمت کشان هم تشکر میکنم.

    رضا حاج حسینی

    1395/01/14
    به جای این همه حرفی که در گلو مانده
    بیا و آخر این سطر خسته نقطه بچین ... ... ...

    رضا حاج حسینی

    1394/11/13
    سلام

    چراغ سوم رو کی روشن میکنه؟
    • رضا حاج حسینیبابا دم همتون گرمه!! یعنی هیشکی شعر ناقص نداره؟!!

      دوباره خودم بذارم؟!!1394/11/19

    • رضا سهرابیارادت داریم برادر1394/12/17

    رضا حاج حسینی

    1394/11/04
    سلام مجدد به دوستان خوبم.

    برای شروع یک شعر ناقص پر عیب از خودم میذارم... لطفا نقدش کنید، ابیات ضعیف رو حذف کنید، تغییرات رو پیشنهاد بدید، مصرع یا بیتی رو اضافه کنید... خلاصه هر بلایی سرش بیارید خوشحال میشم. مچکرم

    می شود حدس زد از نام خیابان هایش
    از گل لاله و از رونق گلدان هایش

    می شود حدس زد از حال کبوترهایی
    که نشستند همیشه لب ایوان هایش

    می شود حدس زد آری... که اگر سر برود
    نرود از سر این طایفه پیمان هایش

    گاهی از موشک شش متری و گاهی از اشک
    خبری داغ شده قصه ی باران هایش

    کیسه های شنی پشت در مسجد را
    بنویسید به آیین مسلمان هایش

    قطعا از قطره ی خونیست که افتاده زمین
    هر چه روییده شقایق به بیابان هایش
    • رضا حاج حسینیلازم به ذکره که این نیمه شعر چند ماه قبل "برای دزفول" نیمه سروده شده...1394/11/04

    • محمد موحدی مهرآبادی سلام .
      پیشنهادتون عالیه

      لذت بردم از شعر . فقط نفهمیدم ناقص پرعیب کجاشه ؟1394/11/04

    • محمد موحدی مهرآبادی سلام .
      پیشنهادتون عالیه

      لذت بردم از شعر . فقط نفهمیدم ناقص پرعیب کجاشه ؟1394/11/04

    • رضا حاج حسینیممنونم آقای موحدی عزیز.

      ولی سعی کنید نقد کنید. بعضی جاهاش ضعیف شده، بعضی جاها شعاری شده مث بیت سوم و ...

      میخوام دوستان کمک کنند درستش کنیم، بلکه بتونم نشرش بدم.1394/11/05

    • خیالِ کجسلام خداییش غزل قشنگیه

      اما بیت کیسه های شنی رو نفهمیدم کیسه شن رو به آیین مسلمانان نوشتن یعنی چی؟

      "قطعا" در بیت آخر درسته که تناسب وسوسه انگیزی با قطره داره ولی به احساس شعر ضربه زده ؛ هم صورتش هم معناش که این قطعیت خوب نیست

      مثلا اگه میگفتی اثر قطره ی خونیست که... لطیف تر می شد

      مخلصم1394/11/05

    • سیده مرضیه یثربی
      سلام و از اینکه جمع رو فعال می کنید ممنونم
      در بیت دوم فکر میکنم باید "نشسته اند" باشه، (البته شاید هم من اشتباه می کنم)،
      در مورد واژه "قطعا" با آقای خیال موافقم و بنظرم به شعر نمیخوره،
      "می شود حدس زد" رو هم سه بار تکرار کردید که نمیدونم چقدر قابل توجیهه...
      باز هم سپاس1394/11/05

    • محمد موحدی مهرآبادی حقیقتش من با جمع بسته شدن باران و پیمان خیلی ارتباط بر قرار نکردم .
      شش متری بودن موشک با اشک خیلی تناسب نداره .
      جریان کیسه های شنی رو هم نفهمیدم

      برای بیت آخرم این پیشنهادمه

      قطعا از قطره ی خونی ست که جان داده به خاک
      هر چه روییده شقایق به بیابان هایش1394/11/06

    • خیالِ کج
      سلام مجدد

      به نظرم نظر خانم یثربی درسته نشستند مشکل دستوری داره

      آقای موحدی پیشنهادتون برای خاک خیلی خوبه یعنی حتی اگر "افتاده " هم بگوییم "خاک" قشنگ تر و پر معناتر از زمین است 1394/11/06

    • رضا حاج حسینیسلام به همه دوستان...

      ممنون. چه نقدهای دقیق و پیشنهادهای خوبی. واقعا ممنون1394/11/07

    • رضا حاج حسینیاگرچه هنوز پرونده ی این شعر بازه، اما پیشنهاد میکنم یکی از دوستان یه شعر ویرایش نشده یا ناقص دیگه رو بارگذاری کنه.

      کی چراغ دومو روشن میکنه؟!1394/11/07

    • مرتضی افتخاریهمه از قطره ی خونی ست که گل کرده به خاک
      هر چه روییده شقایق به بیابان هایش1394/11/08

    • مرتضی افتخاریهمه از قطره ی خونی ست که گل کرده به خاک
      هر چه روییده شقایق به بیابان هایش1394/11/08

    • مرتضی افتخاریکیسه های شنی سنگر بر منکر را
      بنویسید به پای دل سلمان هایش1394/11/08

    • مرتضی افتخاریسلام. آوردن کلمات غیر احساسی
      در شعری کاملا احساسی
      باعث شده که ارتباط برقرار کردن با شعر سخت بشه
      موشک شش متری و طایفه و ...

      ولی واقعا زیبا سرودید1394/11/08

    • محمد موحدی مهرآبادی احساس می کنم قافیه های زمستان و گلستان رو هم میشه به شعر اضافه کرد .

      مثلا
      .....
      کاش سعدی بزند سر به گلستان هایش1394/11/08

    • مرتضی افتخاریالبته فقط لازم نیست شعر برای اعضا باشه
      اگر کسی شعری را دید که مشکل داره و خودش مشکل اون رو حل کرده هم بذاریم خوبه
      مثلا من یک بیت از استاد فاضل نظری رو یه کمی تغییر دادم به سلیقه ی خودم

      اصل: همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
      در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

      من تغییرش دادم به " همچو برگ گل مهتاب"
      مهم نیست که کاملا درست باشه
      چون فقط تمرینه1394/11/08

    • مرتضی افتخاریدل شهری که شکسته است از آن بارش خون
      خبری داغ شده قصه ی باران هایش1394/11/08

    • مریم خدمتیبگذارید چنین قصه به پایان ببرم
      دل ملت شده پر از گِل سیمان هایش ...1394/11/08

    • رضا حاج حسینیممنون از نقدها و پیشنهادهای دوستان...

      خیلی خیلی استفاده کردم. ان شاءالله که بتونم کاملش کنم1394/11/13

    • رضا سهرابیاین کار ضعیفتون بود برادر؟!:)1394/12/17

    رضا حاج حسینی

    1394/10/30
    سلام به دوستانی که هی هر روز میان صفحه جمع آیاتو وا میکنن و میبینن خبری نیست، بر میگردند.

    فارغ از فضای گله، می خوام یه پیشنهاد بدم.

    قطعا خیلی از دوستان اشعاری رو گفتند و نتونستند کاملش کنن، یا نتونستن درست چکش کاریش کنن و در چرکنویس هاشون مونده.
    پیشنهادم اینه که دونه دونه این شعرها رو تو جمع بذاریم تا با کمک همدیگه به یه جایی برسونیمش و نشرش بدیم.

    نقد شعر، پیشنهاد موضوعی، میشنهاد مفهومی و محتوایی، پیشنهاد یه مصرع یا یه بیت و چیزهایی از این دست، خیلی میتونه به سرعت پیشرفتمون کمک کنه.

    کیا موافقند و شرکت میکنند؟
    کیا فقط موافقند ولی شرکت نمیکنند؟
    کیا مخالفند و شرکت میکنند؟
    کیا هم مخالفند و هم شرکت نمیکنند؟
    کیا پیشنهاد بهتری دارن؟
    کیا انتقاد بهتری دارن؟
    کیا کلا اعصاب ندارن؟
    کیا...؟
    • سیده مرضیه یثربیسلام آقای حاج حسینی
      از پیشنهادتون مطمئنید ؟
      ما که خواستیم یک شعرمون رو نقد کنید که ......
      خب وقتی آدم می بینه اینجوریه از این جمع ناامید میشه1394/10/30

    • مرتضی افتخاریمن موافقم و شرکت میکنم
      اینطوری قلم خودمون هم قوی میشه
      مشکلات زبانی رو بهتر میبینیم
      و کلی چیزای دیگه که آقای حاج حسینی بخاطرش این پیشنهاد رو دادن1394/10/30

    • حمیده رضاییسلام. موافقم.1394/11/01

    • خیالِ کجسلام حاج رضا اینقدر تبلیغ «کیا» رو نکن یه کم هم از جنس داخلی بگو مثلا سایپا ایران خودرو1394/11/01

    • رسول ضمیرانمن همچنان نظرم گروه تلگرامه این کارا مقطعی و بی فایدست بی معرفت خان بزرگ1394/11/02

    • رضا حاج حسینی+ خانم یثربی
      بنده که در جمع فعال بودم و نقدها رو کردم، شما فرمودند شعرو در دفتر اشعار نقد کنم که اونجا بایستی وقت بگذارم و شعر باقی دوستان رو هم نقد کنم تا عدالت رضوی برقرار بشه. ولی خب متاسفانه اصلا فرصت نبود...

      اما اینجا دوستانی که میان معمولا پیگیر جمع هستند...1394/11/03

    • رضا حاج حسینی+ آقای افتخاری، خانم رضایی، خیال کج ممنون1394/11/03

    • رضا حاج حسینیرسول جان، عزیز دل برادر، در تلگرام نمیشه...

      تلگرام اسنادش نمیمونه، همه صحبت میکنن و میرن، شیوه ش پست و نظر دادن نیست. صحبتای متفرقه زیاد میشه و خیلی فرق های دیگه...

      ضمنا اونقدرررر گروه های تلگرامی هست که من با اینکه الان هی از غالب گروه ها میام بیرون، ولی بازم یه بیست سی تا گروه و کانال توشم، گاهی هیچکدومشونم نمیخونیم. اینم میشه یکی از اونا...1394/11/03

    رضا حاج حسینی

    1394/09/03
    .



    کربلا کربلا
    ما داریم میاییم...

    رضا حاج حسینی

    1394/08/11
    به بهانه حوادث عاشورای سال 88


    پشت سر هر شکست پیروز شدیم
    در حادثه ها تجربه اندوز شدیم

    یکروز غبار فتنه مستی می کرد
    ما سرکه ای از شراب آنروز شدیم

    رضا حاج حسینی

    1394/07/04
    چمدان را که جمع می‌کردیم، هرکسی یک نفس دعا می‌خواست
    پسرت عاقبت به‌خیر شدن، دخترت اِذن کربلا می‌خواست



    اسم‎ها را نوشته بودی تا، هیچ قولی ز خاطرت نرود
    مرد همسایه شیمیایی بود، همسرش وعدۀ شفا می‌خواست



    من که این سال‎ها قدم‌به‌قدم، پابه‌پای تو زندگی کردم
    در خیالم دمی نمی‌گنجید، دل بی‌طاقتت چه‌ها می‌خواست



    تو شهادت مقدّرت بوده، گرچه از جنگ زنده برگشتی
    ملک‌الموت از همان اول، قبض روح تو را مِنا می‌خواست


    عصر روز گذشته در عرفات، در مناجات عاشقانۀ خود
    تو چه گفتی که من عقب ماندم؟ که خدا هم فقط تو را می‌خواست؟!



    ما دوتن هر دو هم‌قدم بودیم، لحظه لحظه کنار هم بودیم
    کاش با هم عروج می‌کردیم...


    کاش میشد...
    اگر خدا می‌خواست...


    نفیسه سادات موسوی

    رضا حاج حسینی

    1394/05/25
    دلگیرم از بی مصرفی ها... کاش می شد
    بنزین بین راه قم مشهد شد و سوخت...


    اسعد الله ایامکم

    رضا حاج حسینی

    1394/05/05
    من و سایت
    تنها
    الان... یهویی...

    رضا حاج حسینی

    1394/04/21
    شعری ناکام که قبل از تولد مُرد و ناجاودانه شد:

    بیا و از نگاهت دور کن این خوی جنگی را
    بیا و لااقل یک بار معنا کن قشنگی را...

    تو آن بالا نمی مانی و من پایین نمی مانم
    بیا باور کنیم این بازی الاکلنگی را

    تو یک بازیگری... مثل خودت هم نیستی دیگر
    تو آهویی که تمرین کرده در جنگل پلنگی را

    کلاغ رنگ گشته، "هر چه هم باشد" قناری نیست
    خودت باش و بیا پایان بده این چند رنگی را

    خودت باش و بزرگی کن... نترس از این شکستن ها
    که هرگز نشکند توفان غرور کوهِ سنگی را

    چگونه این کلام بی عمل تاثیر بگذارد؟
    که تیر مشقی از هر کلت میگیرد تفنگی را

    شروعی تازه باید کرد... از نو خانه می سازیم...
    بیا ویران کنیم این خانه ی سست کلنگی را

    رضا حاج حسینی

    1394/03/23
    دست ها یخ زده... پا سِر شده و بار به دوش
    خسته ام! خسته تر از دختر کبریت فروش...

    رضا حاج حسینی

    1394/02/20
    سیاه مشق هشت

    با کلمات "استاد"، "پلاستیک"، و "هوا" تک بیتی یا دوبیتی یا رباعی بسازید...
    .
    .
    .
    الکی مثلا من آقای بیاتانی ام...
    • اصغر چرمياستاد رضا هر چه دلت خواست بگو
      سر مشق سیاه هشت اینجاست بگو
      موضوع پلاستیک و هوا از خود توست ؟
      یا این که حسن ؟ جان رضا راست بگو1394/02/21

    • بهار ایمانی رادسلام
      کلمات بی ربط با شعر.
      تو این آلودگی کجا با هوا می شه شعر گفت. باید داخل یک پلاستیک هوا ذخیره کنی ببری بیرون که خفه نشی!1394/02/21

    • خیالِ کجاصغراااااااا خیلی خوب بود1394/02/21

    • اصغر چرميدوستان مشق هاشون رو بگذارند روی میز
      همین1394/02/21

    • اصغر چرميخیال جان ممنون1394/02/21

    • رضا حاج حسینیخانم ایمانی، طرح هم میشه گفتااا1394/02/21

    • بهار ایمانی رادکه دیده است هوایی که، خفقان آرد؟1394/02/22

    • مریم خدمتیآقای چرمی واقعا قشنگ بود

      هوا توی پلاستیک
      سپر درون لاستیک
      کشفیده استاد کلاسیک ،
      علم ترموپلاستیک!!!!!!!
      ههه1394/02/25

    رضا حاج حسینی

    1394/02/05
    گاهی اینقدر بزرگی که کوهی از مشکلات را بر شانه می کِشی
    و آنقدر کوچک که از پس حل هیچکدام بر نمی آیی...
    گاهی این منِ بزرگ کوچک خسته ات میکند
    خیلی خسته...
    • خیالِ کجآفرین حاج آقا رضا
      زیبا

      گاهی انقدر جدی هستی که مشکلات سوارت میشوند

      گاهی آنقدر شیطان که سوار مشکلات می شوی!


      (مثلا نقیضه )1394/02/05

    • اصغر چرميگاهی اونقدر کارت درسته که خیال کج هم حریفت نمی شه به انحراف بکشونه شما رو1394/02/16

    • خیالِ کجهههههههههههههههه اصغراااااااا1394/02/19

    رضا حاج حسینی

    1394/01/17
    سال نو چادر شما در باد
    پرچمِ عشق را نشان می داد
    تنگ ماهی شکست و مادر هم
    چشم خیسش به تشنگی افتاد

    خانم فاطمه ترسا

    رضا حاج حسینی

    1393/12/11
    خودت باش...
    هیچ کلاغی
    با رنگ
    قناری نشد...

    رضا حاج حسینی

    1393/12/10
    عجیب نیست که مهمان خانه ات باشم
    چقدر پنجره مهمان آسمان شده است....

    .
    ... ادامه ...

    تصویر من

    درباره من

    • به جای این همه حرفی که در گلو مانده / بیا و آخر این سطر خسته نقطه بچین ... ... ... ...

    • اهل*******,*******

    • محل کار

    • تحصیل در

    • وبلاگ http://nanabdard.blogfa.com

    • وب سایت*******