جمع آیات

ایمان کریمی

1395/12/03
بنام خدا..
شدند ساقی و بانوی آب چشم به چشم
شدند آینــــــه و آفتاب چشم به چشم
ایمان کریمی

مطلع غزلی جدید برای خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام.

    ایمان کریمی

    1395/04/01
    بنام خدا

    امشب از توی کوچه های بهشت ، بوی سیب و انار می آید
    گوشه چشمی اگر کند ساقی ، غزلی مست بار می آید

    فصل خرما پزان رسید از راه ، عطش و روزه های طولانی
    پدر نخل ها ولی امشب ، مژده داده بهار می آید

    تاک ها مست ، غوره ها شیرین ، جام را ماه در بغل دارد
    ساقی امشب خودش خراب خراب ، با خماران کنار می آید

    فَتَبارَک بخوان که سجده کنند ، کل ایجاد سمت چشمانش
    ذبح کعبه بروی دست خلیل ، سمت این سجده زار می آید

    لعل لب های قیمتی نگار ، حلقه حلقه شبیه دُر نجف
    گوئیا از لبش که می لغزد ، شربت از چشمه سار می آید

    کعبه بعد از نماز و شکرانه ، از همین چشمه روزه را وا کرد
    تا نصیب از کرامتش ببرد ، خضر هم روزه دار می آید

    مات چشمان نافذش مانده ، تا همیشه نگاه روشن نیل
    تیغ ابروش کشته می گیرد ، تا که وقت شکار می آید

    صلح یک شیوه مبارزه است ، در مصاف کمین نابغه ها
    آنکه مردانه در جمل جنگید ، به صفاتش فرار می آید؟؟

    همه دیدند خمره عسلش ، دخل یل های شام را آورد
    لقب بی بدیل شیر فقط ، به یل این تبار می آید
    #
    سر خود را گرفته پایین که
    چشم در چشم کوچه ها نشود
    حیف بدو ورود در خانه
    به غم در دچار ......... می آید


    ایمان کریمی 31/03/1395

      ایمان کریمی

      1394/11/24
      اغلب سیاسی ، اجتماعی ، مثل تاریخِ..
      ..پر التهاب و کهنه ی بازار تـبـــــریــــزم...
      ایمان کریمی

      ایمان کریمی

      1394/11/21
      بنام خدا



      در حیرتم از جهلِ در تدبیر خاکستر

      آتش شود رندانه پنهان زیر خاکستر



      با هر نسیم هرزه می سوزد کتاب عمر

      وقتی که باشد زندگی درگیر خاکستر



      وقتی زغال اصلاً لباسش را نمی خواهد

      بی شک میسر می شود تحقیر خاکستر



      از تاک هم باشد که عمری مست پرورده...

      ...در دست باد است عاقبت تقدیر خاکستر



      با یک نفس میخانه را هم نشئه می سازد

      وقت خماری مستم از تاثیر خاکستر



      ایمان کریمی / سمنان

      ایمان کریمی

      1394/10/24
      بنام خدا

      یا علی بن موسی الرضا:

      می شود از قصه ی بنای عاشق پیشه گفت
      عشق در صحن گهرشادت مجسم می شود

      ایمان کریمی

        ایمان کریمی

        1394/10/20
        بنام خدل
        سلام
        یک غزل تقدیم علی بن موسی الرضا علیه السلام

        هر قدر دیوانه پی دارو و درمان نیست
        دل کندن از ساحل برای موج آسان نیست

        فهمیده ام از چشم ها در صحن آزادی
        دریا برای رودخانه خط پایان نیست

        آباد می آیم خراب از صحن برگردم
        ای خانه ات آباد مجنون فکر سامان نیست

        از اختلاط خوب و بد در صحن دانستم
        اصل کرامت مرتبط با ذات مهمان نیست

        بوی رضاخان می دهد همواره راه آهن
        وقتی که مقصد صحن سلطان خراسان نیست

        ایمان کریمی / سمنان
        • رضا حاج حسینیسلام ایمان جان
          غزل زیبایی بود. تشبیهات خیلی زیبا ولی جا نیفتاده ای داشت. و واقعا آدم بعد خوندن غزل حسرت میخوره که چرا این تشبیهات ناب، هدر رفته

          مثلا مصرع دوم بیت اول، مصرع دوم بیت دوم واقعا عالیه که پیشنهاد میکنم حتما مصرعهای اول رو تغییر بدید.


          1394/10/23

        • ایمان کریمیسلام حاج آقا اراداتمندم
          ممنون از وقتی که گذاشتید
          بروی چشمم حتما بیشتر روش دقیق میشم و دقت میکنم1394/10/24

        ایمان کریمی

        1394/10/06
        سلام علیکم
        خواهرا و برادرا

        ایمان کریمی

        1394/09/14
        در بین ما رسم است قبل از شیر مادر ها
        تربت غذای اول نوزاد می گردد
        ایمان کریمی

        عزاداری ها قبول
        • رسول ضمیرانسلام ....برادر کریمی عزیز ...اقا ما اومدیم سمنان شنیدیم جلسه شعر دارین..چطور هماهنگ کنیم برسیم محضرتون؟1394/09/22

        • ایمان کریمیسلام رسول جانم
          خاک پاتم داداش
          09191320913 نماس بگیرید در خدمتتونم
          1394/10/06

        • رسول ضمیرانسلام و سپاس1394/10/09

        ایمان کریمی

        1394/03/03
        سلام الله علیکم یا اهل الجمع الآیات...
        انا ایمان کریمی
        انا خوشبخت
        اومد دوباره سلام کنم در برم تا چن روز دیگه

        ایمان کریمی

        1394/02/25
        سلام

        ایمان کریمی

        1394/02/11
        یا علی

        او کلیم لله محض است ، خدا از لقبش
        ذره ای نیز به موسای شبان می بخشد

        ایمان کریمی

        ایمان کریمی

        1394/02/11
        هر شب به راه جرعه ای ساغر نشسته است

        آن سائلی که روبروی در نشسته است

        سائل همیشه با نگاه او ردیف است

        پس قبل اسمش قافیه نوکر نشسته است

        چیز عجیبی نیست در محشر ببینیم

        در مسند شاهی اگر قنبر نشسته است

        روزی به روی دوش او طفل یتیم و...

        روزی خودش بر سینه کافر نشسته است

        افتاد آب از تاب، وقتی دید اسمش

        جانانه بر لب های آب آور نشسته است

        دیدیم ایوان تو را، گفتیم دُر است

        این شبنمی که روی پلک تر نشسته است

        عالم علی و قلب عالم فاطمه، پس

        اینگونه در قرآن حق کوثر نشسته است

        یک روز می بینیم ما اسم علی را...

        روی عقیق سرخ پیغمبر نشسته است

        ایمان کریمی

        ایمان کریمی

        1394/02/09
        سلام
        مثل قدیم ندیما در اینجا کسی یافت نمی شود؟؟؟؟؟

        ایمان کریمی

        1394/01/16
        بعد مدت هاااااااااااااااااااااااااااااااا

        سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
        • رسول ضمیرانجااان دلم
          سلام
          باید از اوج بترسم
          پرپروازم نیست
          در زمین جاذبه ای هست که امکان دارد1394/01/16

        • خیالِ کجعلیک السلام و رحمت الله

          مخلصیم برادر1394/01/17

        • اصغر چرميسلام علیکم1394/01/23

        ایمان کریمی

        1393/01/19
        با سلام . می دونم خیلی دیره . . .

        بسم رب الحیدر(ع) . برای غربت مولانا علی بن ابیطالب علیه السلام

        بسته بودند دستهایش را
        سایه ی شوم درد را می دید
        قصه ی در تمام شد , اما
        قصه حالا به تازیانه رسید

        کوچه کوچه خبر که می پیچید
        همه او را اشاره می کردند
        یا برای سلام بر حیدر
        دایما استخاره می کردند

        چه نیازی به السلام شما؟
        لات های قبیله نمرود!!
        او ستون حدیث لولاک است
        خانه کعبه مولد او بود

        به تماشای کوچه گر رفتید
        روی دیوار رد خون پیداست
        جز محبت به حیدر و زهرا
        مصطفی چیز دیگری میخواست؟

        صبح و شب یاد غربتش , زهرا
        مثل ابر بهار می بارد
        با همان یادگار خونینش
        هر نفس باغ لاله می کارد

        با همان دست سرد و مجروحش
        کار امروز خانه را کرده
        تا که نان با دو دست خود بپزد
        آتش عشق را بپا کرده

        این شب آخری ستاره او
        در تبی داغ , بی امان می سوخت
        با همین وضع سخت بهر حسین
        تا خود صبح پیرهن می دوخت

        ایمان کریمی
        ۱۳۹۳/۱/۹

          ایمان کریمی

          1393/01/02
          سلام به همه دوستان
          سال جدید همه شما فاطمی باشه انشاالله...


          تارهبر و فرهنگ جهادی داریم...
          ...ما منبع نور اجتهادی داریم
          تحریم کنید , گور بابای شما
          دستور جهاد اقتصادی داریم


          هنگامه ی عشق و فصل یکرنگی ماست
          دشمن به ستوه از هماهنگی ماست
          با ذکر مدد ام ابیها (س) گوییم
          این رمز شروع کار فرهنگی ماست


          التماس دعا
          یاعلی و یازهرا

            ایمان کریمی

            1392/12/13
            به لطف خداوند بزرگ ، و اهل بیت علیهم السلام و به دعای شما خوبان ، خطر قطع نخاع از خواهرم رفع شد.
            دعا بفرماید انشاالله زودتر بهبود پیدا کنن.
            یاعلی مددی

            ایمان کریمی

            1392/12/04
            باید از اوج بترسم ، پر پروازم نیست !
            در زمین جاذبه ای هست ، که امکان دارد ...

              ایمان کریمی

              1392/12/02
              امشب دلم نارنج میخواهد
              همراه یک لیوان چای سبز لاهیجان
              امشب که سر مستم ، تو هم هستی
              حس میکنم میسوزم از گرمای آبادان !!!

              خودمم نمیدونم این چیه !!!

                ایمان کریمی

                1392/11/30
                سلام
                برای صفحه اصلی سایت مشکلی پیش اومده یا فقط مال من اینطوریه ؟؟!!!!

                همش این پیامو میده !!

                یک خطای بحرانی اتفاق افتاده است An unexpected error has occurred

                تصویر من

                درباره من