جمع آیات

فاطمه ترسا

1398/01/03
بشنو ولی باور نکن جانم
خندیدنم مثلِ خرافاتست
غم را اگر روزی نفهمیدی
چشمانِ من فرهنگِ لغاتست
فاطمه ترسا

بعد از مدت ها رمز اینجا یادم اومد وارد شدم سر بزنم،یادش بخیر قدیما اینجا برو بیایی به راه بود...چه خلوته حالا!):
  • فاطمه دبیریسلام
    اومدم به پانوشت تون خوشم آمد رو بزنم دیدم ک خوشم نیامد ازین همه خلوتی ...سکوت...رکود...
    حتی اخرین در چه فکریا هم برا هفته ها و ماه ها قبله...

    عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد!؟

    بنظر میرسه مدتهاست همه تو فکر فرو رفتن ...

    از طرفی خوشم‌اومد که هنوز این گوشه ی دنج جمع آیات برپاست و چشم به راه گذشتگان و آیندگانه...
    برقرار باشی جمع آیات!
    ان شاء الله به زودی و دوباره جمع همه هم آیاتیا جمع بشه1398/04/01

فاطمه ترسا

1395/04/21
سلام به شدت دلتنگِ حضور در جمع آیات بودیم...

قبل از نقد:از باگ های قافیه ای در شعرِ زیر خبر دارم،اشک هایت،خنده هایت...لیکن چون دلی بود تصحیح ننمودیم.باشد که رستگار شویم(:
خواهر کوچک جمع،اردتمند:فاطمه ترسا

اعدامی ام ، اما نمیگیرم رضایت را

چون با غرورم داده بودم خون بهایت را



از من هوا را هم گرفتی خب بگیر اما...

از من نگیری،نه!نگیری خنده هایت را



دیوانِ عالی دردِ عاشقِ را نمی فهمد...

دیوانه به دیوانِ حافظ زد شکایت را



آمد که راهِ عشق را پایان نمی باشد

چشمانِ من هرگز نمی بیند نهایت را



او شاعرِ خوش باوری بود و فقط گاهی...

محضِ دلم ، می زد ورق صادق هدایت را



دنبالِ معنایِ خودم بودم که چشمانت...

از دوش بر دوشم نهادند این رسالت را



"شاید به دنیا آمدم تا در شبی غمگین

از گونه ات، با دستهایم ،اشک هایت را..."





پ.ن:هوا را از من بگیر خنده ات را نه...پاپلو نرودا
  • محمد لطیف پورباگ!
    مگه برنامه نویسیه؟
    ولی خب
    شعر خوبی بود
    من بیت

    دیوانِ عالی دردِ عاشقِ را نمی فهمد...

    دیوانه به دیوانِ حافظ زد شکایت را

    می پسندم
    احسنت
    در حدی هم نیستم که شعر رو فنی تحلیل کنم بجز همون اصطلاح بیگانه باگ رو که اخرین ضمن برنامه نویسی سی با اون اشنا شدم!1395/04/21

  • محمد لطیف پورفارغ ازنکات عروض و قافیه ی ک کار اساتید سایته
    در باره اصطلاحات و تشبیهات و فضای احساسی حاکم
    بر شعرب نظرم خیلی خوب هستید.1395/04/21

  • حسن بیاتانیعرض سلام و ادب... خیلی خوش اومدید... حالا که دلی ست ما با چه دلی نقد کنیم؟1395/04/22

  • فاطمه ترساسلام آقای لطیف پور سرودن هم کم از برنامه نوشتن نداره (:
    ممنون1395/04/22

  • فاطمه ترساسلام و درود...حیف گفتن استاد در ایاتِ غمزه ممنوعه استاد بیاتانی،شما جایزالنقدِ آیات هستید استاد بیاتانی،نقد بفرمایید استاد(:(اینجا همچنان از بی آیکونی رنج می بره،مسئولین رسیدگی کنند لطفا)
    1395/04/22

  • حسن بیاتانیخوبب شد که گفتن استاد اینجا ممنوعه:))....1395/04/24

  • حسن بیاتانیاول اینکه چرا بیت اخر توی گیومه ست؟ یعنی سروده ی شما نیست؟ خیلی بیت خوبیه1395/04/24

  • حسن بیاتانییک نکته هم لزوم دقت به نحو کلام و دستور زبان هنگام سرایشه... حالا چون شعر دلی هست لازم نیست تصحیح بفرمایید ولی در سرودههای بعدی بیشتر روی این نکته حساس باشید... مثلا در بیت دیوان حافظ، فعلا زدن هیچ تناسبی با شکایت نداره. یعنی ما "شکایت زدن" ندارید بلکه مثلا تفال زدن داریم. وقتی هم که می خواید بگید فال حافظ چی اومده خوبه که از مصرعی از خود حافظ استفاده کنید نه اینکه از خودتون بسازید یا نقل به مضمون کنید...
    1395/04/24

  • حسن بیاتانیدر مصراع اول هم ردیف "را" حشوه. یعنی رضایت گرفتن درسته نه رضایت را گرفتن... دیگه کافیه:)1395/04/24

  • حسن بیاتانیچقد غلط تایپی داشتم...1395/04/24

  • فاطمه ترساسلام مجدد.بیت اخر همچنین از نامبرده س برای تاکید در گیومه گذاشتم تا کاربرد جدیدی از گیومه رو هم رواج بدم!!!
    سپاس بابت دو نکته ی بعد که فرمودید.غلط املایی هم یافت نشد استادبیاتانی(:1395/04/26

  • خیالِ کجخانم ترسا سلام

    دل کندن از ابیات و قافیه های دلی خودش یه جور سلوکه1395/04/28

  • خیالِ کجاستااااااااااااااااااااااااااد بیاتانی

    1395/04/28

  • خیالِ کجبا تشکر از استاد بیاتانی1395/04/28

  • فاطمه ترساسلام عرض شد،سیر و سلوک مناسب حال شاعران امروز نیست استاااااااااااااااااااااااااد خیالِ کج((:
    با تشکر1395/05/01

فاطمه ترسا

1394/06/04
وکیلُ الرعیتِ من از سرِ بازارِ ِقند آمد
شبیه صدعزیز و صد کریم ِبکرِ زند آمد
هزاران شعر از بر کرده بودم تا برایِ تو...
همینکه درهوایت آمدم هر بیت بند آمد
تولد حضرت ولی نعمت رو به همه ی دوستان جمع آیات تبریک میگم

فاطمه ترسا

1394/03/20
با همین دست های بسته مرا
رو به فردای شام می بردو...
با همین دستِ بسته هم پدرم
سنگ و سیلی و ناسزاخوردو...

درکنارِ طلوع هشتمان...
بندِ عشقت چه عزتی دارد
کفتران حرم که می دانند
بال بسته چه قیمتی دارد

دست بسته ویا جدا ازتن
کلِ گُردانِ بعد عباس است
سیصدوسیزده نفر پیِ این...
صدوهفتادو پنج غواص است...

فاطمه ترسا
  • حمیده رضاییسلام زیبا بود خانم ترسای بزرگوار. به جمع آیات خوش آمدید.1394/03/20

  • محمد سعید زارعزیبا بود
    ماجور باشید1394/03/21

  • بهار ایمانی رادکفتران حرم که می دانند
    بال بسته چه قیمتی دارد1394/03/21

  • فاطمه ترساسپاس حمیده جان
    ممنونم آقای زارع
    سلام بهار عزیز
    ..........
    اصلاحیه :یه "ت" در هشتمتان :اشتباه تایپی1394/03/21

  • آناهیتا خجستهاصلا گمان نمی کردم اینطوری تموم بشه.پر ضربه و خوشگل بود.واقعا تبریک! من اگه جای شما بودم کلی خدا رو شکر می کردم به خاطر زیبایی همین یک بیت:
    سیصدوسیزده نفر پیِ این...
    صدوهفتادو پنج غواص است...1394/03/23

  • فاطمه ترساسلام خانوم خجسته سپاس شما زیبا می بینید1394/03/24

فاطمه ترسا

1394/01/08
1-
یک سال می شود که دعایی نکرده ام
یک عمر رفت و باز نشد عاقلش کنی!
می خواستم دعای دم عید...بگذریم
حالی نمانده است که تو حَوِلش کنی

2-
سخته خدایی واسه نابنده ها
سخته به فکر همه باشی خدا
سخته ولی سخت ترین کار نیست
وقتی تو این همهمه باشی خدا...
سخت ترین کار جهان اینه که...
فاطمه،تو فاطمه باشی خدا
  • معصومه عرفانی (عرفان)سلام بسیار زیباست1394/01/08

  • رضا حاج حسینیسلام خانم ترسا

    خیلی زیبا بود ولی فکر میکنم دادن نسبت سختی به خدا، ولو در شعر درست نباشه...1394/01/09

  • فاطمه ترساسلام خانوم عرفانی عزیز سپاس
    سلام آقای حاج حسینی ممنون،قطعا حق با شماست وهیچ سختی برای ذات بزرگ و عزیز حضرت دوست وجود نداره اما فقط گاهی قشنگه در عبودیت وعبادت با خدا ناشیانه حرف زدو هیچ ترتیب و آدابی نجست1394/01/11

فاطمه ترسا

1393/12/14
حالا پسر حس می کند داغ ِعطش را
مهمان وبعدش سیلیِ ناغافلش را
یک مرد با آغوشِ خالی روی تابوت
امشب به دوشش می کشد بار دلش را

    تصویر من

    درباره من