دقت در ادبیات سرودن
الطبقات الكبرى/ترجمه،ج4،ص:444)عبد الله بن رواحه: از مسجد پيامبر (ص) عبور كردم، در حالى كه رسول خدا (ص) همراه گروهى از ياران خود در مسجد نشسته بودند، همين كه اصحاب پيامبر (ص) مرا ديدند بانگ برداشتند كه اى عبد الله بن رواحه، اى عبد الله. دانستم كه رسول خدا احضارم فرموده اند. رفتم. فرمودند: اينجا بنشين. مقابل آن حضرت نشستم. فرمودند: شعر چگونه مىگويى؟ و مثل اينكه از چگونگى شعر گفتن تعجب مىفرمودند. گفتم: درباره موضوع آن مىنگرم و مىگويم. فرمودند: هم اكنون در نكوهش مشركان شعرى بگو. من چيزى آماده نساخته بودم، اندكى انديشيدم و چنين سرودم:
«اى گيرندگان قيمت عبا به من خبر بدهيد شما چه هنگامى فرماندهان و سرهنگان بوده ايد يا
چه هنگام قبيله مضر براى شما تسليم شده است.» [1] گويد، متوجه شدم كه پيامبر (ص) برخى از گفتار مرا نپسنديدند كه قوم آن حضرت را گيرندگان قيمت عبا ناميده بودم، و اين ابيات را سرودم:
«اى خاندان هاشم خير، خداوند شما را بر همگان برترى و فضيلتى داده است كه تغييرپذير نيست. من با نشانه هاى خير و نيكى در تو چنان آشنا شدم كه مخالف با آنچه است كه ايشان ديدهاند، در عين حال اگر در انجام دادن كار خود چيزى از ايشان بخواهى و يارى طلبى نه پناه مىدهند و نه يارى، خداوند خوبيهايى را كه به تو ارزانى فرموده است ثابت و پايدار همچون موسى بدارد و نصرتى همچون نصرت آنان عنايت كند. [2]» گويد، رسول خدا در حالى كه لبخند بر لب داشتند روى به من كردند و فرمودند:
خداوند تو را هم ثابت بداراد.