دفتر مجازی شعر


نفرین کشتگان منا را چه می کنید


آل سقوط ! مکر خدا را چه می کنید
آل هبوط ! زلزله ها را چه می کنید

آل هُبل ! جواب خدا را چی می دهید
آل یزید ! کرب و بلا را چه می کنید

آل یهود ! آل تلاویو ! آل دیو !
آل علی و آل کسا را چه می کنید

آه یمن که دامنتان را گرفته است
نفرین کشتگان منا را چه می کنید

موساست اینکه می رسد از راه عنقریب
اعجاز اژدها و عصا را چه می کنید

گیرم که قبله را به اسیری گرفته اید
مقصد خداست، قبله نما را چه می کنید

ای کاروان که می روی از ساروان بپرس
با گرگ، آشتی و مدارا چه می کنید؟...


یا ایّها العزیز غریبیم، خسته ایم
با این غریب خسته، نگارا ! چه می کنید؟

عباس های تشنه به خون آرمیده اند
أدرک أخاک؛ پاسخ ما را چه می کنید؟


۱۲ خرداد ۱۳۹۶ ۱۷۴۵ ۰

نفتتان روزی به پایان می رسد آل سقوط!

 

با شمایم ای شمایان بشکه ی دشداشه پوش
با وقاحت روی فرش نفت و خون می ایستید
 
ای شما لات و هبل های ابوسفیان تراش
سال ها در خانه ی امن الهی زیستید

ننگ بر نیرنگتان با ماست روی جنگتان
ما که می دانیم اینک در هراس از چیستید

سید ما  آفتابی از تبار مصطفاست
ای شیوخ شب زده! از دودمان کیستید؟

نفتتان روزی به پایان می رسد آل سقوط!
بی گمان امروز اگر هستید فردا نیستید

 


۱۲ خرداد ۱۳۹۶ ۳۵۱۲ ۱

يا رب بپذير اين همه قرباني ما را

آشفته كن اي غم دل طوفاني ما را

انكار كن اي كفر، مسلماني ما را

شوريده سران صف عشقيم مگر تيغ

مرهم بنهد زخم پريشاني ما را

بر قامت ما پيرهن زخم بدوزيد

تا پاك كند تهمت عرياني ما را

زين پيش حرامي صفتي در حرم عشق

نشكست چنين حرمت مهماني ما را

اي زخم شكوفا بگشا در سحر عشق

گلخانه ي دربسته ي پيشاني ما را

از كرب بلا با عطش و زخم رسيديم

يا رب بپذير اين همه قرباني ما را


۲۲ شهریور ۱۳۹۵ ۲۳۳۳ ۰

تعبیر های تازه ی خواب پیمبرند

باید به رنگ خون، قلم شاعران شود
باید شهید شد که مناسک بیان شود

باید به خون خود بنویسند شاعران
مثل شهید اول از احرام زائران

وقتی که خاک سرخ یمن شد عقیق تر
زخم عمیق گرده ی ما شد عمیق تر

حکم جهاد بین مناسک "ورود" کرد
این از "حکومتی" ست که آل سعود کرد

این گونه شد که گرگِ یهودی عزیز شد
در حج، لباسِ یوسفِ ما ریز ریز شد

موسی همین که عازم میقات می شود
گوساله ای برای خدا لات می شود

 عیسی، دمش به حکم یهودا حلال شد
خونِ حواریون همگی پایمال شد
 
وقتی که بندگانِ هبل های شش پرند
قربانیان تازه برایش می آورند

باور نمی کنم که چنین سوخت جبرئیل
یا این که حاجیان همه مُردند بی دلیل

این قصه آب می خورد از کینه ی غدیر
از دشمنانِ بی صفت حضرت امیر

اینان که بازمانده ی جمع سقیفه اند
در سایه ی حکومت شیطان، خلیفه اند

بوزینگان دوباره به بالای منبرند
تعبیر های تازه ی خواب پیمبرند

 هر سال فتنه های پیاپی به پا کنند
تا عید را برای من و تو عزا کنند

این یک حقیقت است که هر روز کربلاست
حج خلیل، حج حسینی در انتهاست

 ما نیز مثل عون و وهب جزو لشکریم
پس نیزه ها کجاست که قاری می آوریم
 
بر خاک مانده نعش بدن ها هنوز هم
مقتل بیاورید گذشت از سه روز هم
 
در ازدحام جمعیت از حال می روند
یعنی که با امام به گودال می روند

حُجاج مثل رود به دریا رسیده اند
پس در منا به وادی مِنّا رسیده اند

 


۱۵ شهریور ۱۳۹۵ ۲۷۷۶ ۰

پروانه شد از پیله ی احرام پر زد

در لحظه های تشنه حرفی از سفر زد
پروانه شد از پیله ی احرام پر زد

ابلیس را با سنگ ایمان کشت او که
سنگ خدایش را به سینه بیشتر زد

در پنجه ی سوزان صحرا چشم خیسش
لبیک های آخرش را شعله ور زد

رودی که با موج عطش از راه آمد
از خود گذشت و دل به دریای خطر زد

در کارزار زخم ها برق نگاهش
بر چشم های پینه بسته نیشتر زد

ای لاله ی پرپر شده در مشت توفان
سرمای دستانت چه داغی بر جگر زد

از آستین کینه دست ظلم رویید
دست دعای شاخه ها را با تبر زد

با بال های خونی اش در باغ باور
پروانه شد از پیله ی احرام پر زد

 


۱۳ مهر ۱۳۹۴ ۲۸۵۱ ۲

چقدر بوی شهادت گرفته است حیاتم

هنوز گرم مناجات و گریه ی عرفاتم
چقدر بوی شهادت گرفته است حیاتم

هنوز تشنه ام آری, قسم به اشک دمادم
دمی به چشمه ی زمزم, دمی کنار فراتم

در امتحان منا, شرمسار طفل حسینم
به لطف کندی چاقو اگر دهند نجاتم

نفس نمانده برایم در این هوای مقدس
ولی به کوری اهل نفاق , در صلواتم

خبر دهید به شیطان, خیال خام نبندد
که من شهیدم و در رمی دائم جمراتم

خبر دهید به مردم لباس سوگ نپوشند
خبر دهید به مردم که عید بوده وفاتم

 

منبع: صفحه ی اینستاگرام شاعر


۱۲ مهر ۱۳۹۴ ۲۱۴۹ ۰

به خدا ! که اصابت کردیم

راه می رفتی
زمین با تو می آمد
می رفتی
از این زندگی،از این به ندرت
چون گنجشکی که در پریدن فرورفت
فوران زد آه تو که: آب
آب
آب
آب شدی تو
که
خونت را
لباسی از برف زیبا کرده بود
هر هفت سنگت
به صدا درآمد:
به خدا !
که اصابت کردیم
تو بخواب
که خستگی کوهی در توست
جهان گرم شد
در پتویی که تو را پیچیدند

 

منبع: صفحه ی اینستاگرام شاعر


۰۸ مهر ۱۳۹۴ ۲۷۶۸ ۰

کعبه تنهاست کعبه مظلوم است

داغ ما مستدام مي ماند
بغض ما بي کلام مي ماند
 
عاشقان مي دوند سمت وصال
عشق در ازدحام مي ماند
 
حجر الاسود ِ هميشه غريب
در غم ِ استلام مي ماند

کعبه تنهاست کعبه مظلوم است
کعبه مثل امام مي ماند

کربلايي دوباره در راه است
حج اگر ناتمام مي ماند

زخم چندين هزار ساله ي ما
تا دم انتقام مي ماند

دل امت در انتظار فرج
بين رکن و مقام ...


۰۸ مهر ۱۳۹۴ ۳۴۵۶ ۱

میزبان نانجیب...

موج روی موج

می رسد به اوج

سیل بی امان حاجیان نیمه جان

باز می رسند

فوج فوج از آسمان، فرشتگان

زخم روی زخم

داغ پشت داغ

چینش غریب کیف و کفش تازه در اتاق دختری که در مسیر مدرسه

باز هم گرفته از پدر سراغ

کودکی که روبروی دفترش

نشسته بی چراغ

زخم روی زخم

داغ پشت داغ

 

دخترک نشسته رو به روی دفتر جدید

باورش نمی شود که زیر هجمه ی مدادها

بشکند مدادرنگی سپید

...

آن طرف تر از صدا و دوربین و نور

دور و دور

دور از انعکاس عینک رسانه های کور، در یمن

کودکی نشسته بر سر جنازه ی پدر

سنگ می زند به خواب اهرمن

کودکی که سهمش از کتاب و درس

اشک بود و ترس

اخم بود و اخم

داغ پشت داغ

زخم روی زخم

 

ننگ بر جماعت فریب

میزبان نانجیب...

ربنا!

خدای کعبه! آتنا شکیب!

العجل غریب آشنا

کربلا شده، منا

 


۰۷ مهر ۱۳۹۴ ۲۶۰۶ ۱

تو از خرابه بخوانی... من از منا بنویسم ....


وضو گرفته ام از بهت ماجرا بنويسم
قلم به خون زده ام تا كه از منا بنويسم

به استخاره نشستم كه ابتداي غزل را
ز مانده ها بسرايم ؟ ز رفته ها بنويسم ؟

نه عمر نوح نه برگ درخت هاي جهان هست
بگو كه داغ دلم را كي و كجا بنويسم ؟

مصيبت «عطش»و «ميهمان ‌كشي» و «ستم »را
سه مرثیه‌ست كه بايد جدا جدا بنويسم .

چگونه آمدنت را به جاي سردر خانه
به خط اشك به سردي سنگ ها بنويسم ؟

چگونه قصه ي مهمان كشي سنگدلان را
به پاي قسمت و تقدير يا قضا بنويسم ؟

منا كه برف نمي آيد اين سپيدي مرگ است
چسان ز مرگ رفيقان با صفا بنويسم ؟

خبر ز تشنگي حاجيان رسيد و دلم گفت :
خوش است يك دو خطي هم ز کربلا بنويسم :

نمانده چاره به جز اينكه از برادر و خواهر
يكي به بند و يكي روي نيزه ها بنويسم

نمانده چاره به جز گفتن از اسير سه ساله
چرا ز ناله ي زنجير و زخم پا بنويسم

به روضه خوان محل گفته ام غروب بیا تا
تو از خرابه بخوانی... من از منا بنویسم ....

 

منبع: صفحه ی اینستاگرام شاعر

 


۰۷ مهر ۱۳۹۴ ۳۶۱۸ ۱

احرام بست و دل به دریا زد، چه دریایی!...

این بار، بار حج خود را مختصر برداشت
آن قدر که گویا فقط بال سفر برداشت

از کربلا هرچه مصیبت داشت با خود برد
حتی کمی هم روضه ی دیوار و در برداشت

عطر مدینه مثل بغضی بود بی پایان
جز حسرت باران شدن می شد مگر برداشت؟

در راه مکه با خودش سوغاتی از این شهر
قلب شکسته، جان خسته، چشم تر برداشت

هر روز را تا عید قربان نذر ذکری کرد
از ذکر "یا زهرا اغثنی" بیشتر برداشت

احرام بست و دل به دریا زد، چه دریایی!
پل زد به سمت آسمان باهرچه در برداشت

در آسمان ها دید شد قربانی اش مقبول
وقتی که از جسم خودش آرام سر برداشت...

 


۰۷ مهر ۱۳۹۴ ۲۳۳۲ ۰

برو، حاجی شدی و عید قربانت مبارک باد...

تقدیم به قاری شهید، حاج محسن حاجی حسنی کارگر


بخوان و گوش شیطان کر، بخوان و چشم شیطان کور
بخوان قاری، بخوان و چشم بد از چشم هایت دور

برو در آسمان خوش باش، چشمان زمین شور است
برو، آبی تر از فیروزه های شهر نیشابور!
 
برو جای تو این جا نیست این خفاش ها کورند
نمی فهمند معنای تو را، پا تا سرت از نور!

رهایی سهم گنجشک است و دنیا سهم کرکس ها
که با خود می کشند این لاشه ها را از قفس تا گور

بخوان قاری بخوان، این صوت داوود است می آید
چه حزنی دارد این آهنگ و سوزی در دل این شور...

تو می خوانی همه پیغمبران را در منا انگار
تو ابراهیم در آتش، تو موسایی میان طور
 
برو، حاجی شدی و عید قربانت مبارک باد
که اینک حجکم مقبول، آری سعیکم مشکور

 


۰۷ مهر ۱۳۹۴ ۲۳۹۵ ۰

دفتر اشعار کاربران


زخم روی زخم

بسم الله النور

 

موج روی موج

می رسد به اوج

سیل بی امان حاجیان نیمه جان

باز می رسند

فوج فوج از آسمان، فرشتگان

زخم روی زخم

داغ پشت داغ

چینش غریب کیف و کفش تازه در اتاق دختری که در مسیر مدرسه

باز هم گرفته از پدر سراغ

کودکی که روبروی دفترش

نشسته بی چراغ

زخم روی زخم

داغ پشت داغ

 

دخترک نشسته روبروی دفتر جدید

باورش نمی شود که زیر هجمه ی مدادها

بشکند مدادرنگی سپید

...

آن طرف تر از صدا و دوربین و نور

دور و دور

دور از انعکاس عینک رسانه های کور، در یمن

کودکی نشسته بر سر جنازه ی پدر

سنگ می زند به خواب اهرمن

کودکی که سهمش از کتاب و درس

اشک بود و ترس

اخم بود و اخم

داغ پشت داغ

زخم روی زخم

 

ننگ بر جماعت فریب

میزبان نانجیب...

ربنا!

خدای کعبه! آتنا شکیب!

العجل غریب آشنا

کربلا شده، منا

 

 

شنیدن آهنگ با صدای محسن توسلی


۰۶ مهر ۱۳۹۴ ۱۳۷۸ ۳

حج تان نیمه تمام است شبیه ارباب ...

یا سیدنا        اکمل حجنا        فی ارض منا

قاتلان در حرم امن خدا مستانه

دست در گردن ابلیس ، ز حق بیگانه

 

باز هم کوچه و یک حادثه و آل یزید

آتش افتاد به دامان گل و گلخانه

 

این همه بال و پر زخمی و بی تاب و رمق

در منا گرد خدا سوخته چون پروانه

 

کوچه های حرم امن ، شده کرب و بلا

کعبه از ظلمت کفار شده بتخانه      

           

کاروان آمده از کعبه ولی جاماندند

عده ای یاس کفن پوش درآن ویرانه

 

از منا و عرفات و جمرات و تقصیر

دل سپردید به صحرای جنون جانانه

 

حج تان نیمه تمام است شبیه ارباب

بنویسید به روی کفنش .... دیوانه

 

آه از لحظه ی قربانی و آن ذبح عظیم

همه عالم به فدای لب آن دردانه

 

دل پریشان شهیدان خداییم امشب

العجل صاحب این بیرق و این میخانه

 

امامی- 5 مهر1394


۰۶ مهر ۱۳۹۴ ۱۲۶۹ ۱
صفحه 3 از 3ابتدا   1  2  [3]  انتها