نسیمی آمد و گلبرگ ها تکان خوردند
بهار از همه ی دختران جوان تر بود!
صدای روشن گنجشکها خبر می داد
که از سه خواهر خود نیز مهربان تر بود!
نسیمی آمد و رقص شکوفه ها در باد
به طبع شاعری خاک ناخنک می زد
و از شنیدن صدها هزار شعر لطیف
نگاه شبنم و چشمان آسمان تر بود
اقاقیا غزل تازه ی خودش را خواند
به ارغوان جوان زیر لب سلامی کرد
اگر چه طبع صنوبر ظریف بود ولی
بنفشه از همه در عشق نکته دان تر بود!
بنفشه شعر نخواند و سکوت کرد ولی
به روی دفتر گلبرگ خود کبود نوشت:
کسی که سرخ ترین شاه بیت را نوشید
شقایقی ست که بی نام و بی نشان تر بود!
شقایقی که نخستین سلام سرخش را
به پیش پای نسیم بهار فرش انداخت
شقایقی که غزلهای عاشقانه ی او
به روی دفتر گلبرگ های پرپر بود!