بازگشت به شاخه والد: قالب ها

غزل روایت

دفتر شعر

هرسال مهدی مادرش را مشهد آورده

راضیه مظفری
۱۱ خرداد ۱۴۰۳ ۴۱۷ ۰

واکر به دست، پیرزنی خسته

افشین علاء
۰۲ خرداد ۱۴۰۳ ۲۸۸ ۰

ابری که روی صندلی چرخدار بود

ابوالحسن صادقی پناه
۳۰ شهریور ۱۴۰۰ ۴۸۴۵ ۲

درست از وسط آب قایقی رد شد

اکرم هاشمی
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۳۹۹ ۰

آهسته گفت من که کبوتر نمی شوم

مژگان عباسلو
۱۶ آبان ۱۳۹۷ ۱۰۲۱۴ ۹

تو محمدرضای آقاسی... شیعه یعنی دو دست خالی ِ تو....

علیرضا قزوه
۰۳ خرداد ۱۳۹۶ ۵۳۰۱ ۱

سقراط‌ها قربانيِ حکم حسودانند

انسیه سادات هاشمی
۰۹ آذر ۱۳۹۵ ۳۵۸۵ ۱

اولین حبّه را كه می‌خوردی، كفر می‌رفت تا اذان بدهد ...

سید صالح سجادی
۰۹ آذر ۱۳۹۵ ۸۰۱۹ ۶

روضه‌خوان گفت که لیلا پسری داشت که مجنون...

مهدی جهاندار
۱۸ مهر ۱۳۹۵ ۹۰۵۲ ۸

آهسته زیر لب به خودش گفت: «كربلا»ست

مریم سقلاطونی
۱۲ مهر ۱۳۹۵ ۴۳۱۱ ۴

اوّل مهر رسید و من در همان «اوّل آ» بودم

علیرضا قزوه
۰۱ مهر ۱۳۹۵ ۲۷۶۰ ۰

دو قطره اشک چکید این هم از جواز زیارت

محمد جواد الهی پور
۲۸ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲۲۳ ۰

آخر چه نسبتي ست ميان «شهيد و صلح»

مهدی زارعی
۱۹ آذر ۱۳۹۴ ۱۸۲۷ ۰

يعني که باز پنجره را دست باد بست

مهدی زارعی
۱۹ مرداد ۱۳۹۴ ۲۵۱۲ ۱

زن مي دويد، بقچه ي نان در دست

پانته آ صفایی بروجنی
۲۱ تیر ۱۳۹۴ ۲۶۷۴ ۱

چشم من خیس و چشم پنجره خیس...

رضا حاج حسینی
۰۹ تیر ۱۳۹۴ ۳۴۳۸ ۹

بارانِ هشت ساله فرو ریخت، تا خاک را «پرنده» بکارند

محمدسعید میرزایی
۰۷ بهمن ۱۳۹۳ ۲۰۲۵ ۰

دقایقِ «تو کی از راه می رسی» چه بدند!

محمدسعید میرزایی
۲۶ آذر ۱۳۹۳ ۲۳۱۸ ۰

احساس می‌ کنی که زمین، آسمان شده ست

مجتبی احمدی
۰۵ آبان ۱۳۹۳ ۲۷۵۳ ۰

از آینه بی آنکه بپرسد سؤال کرد...

عباس کیقبادی
۳۰ شهریور ۱۳۹۳ ۲۲۶۵ ۰
صفحه 1 از 2ابتدا   قبلی   [1]  2  بعدی   انتها   
بازنشر اشعار آیات غمزه با ذکر نام شاعر و منبع مجاز است © ۱۳۸۹